پنج محور تربیت قرآنی از زبان لقمان حکیم
يكشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۳، ۰۷:۵۹ ب.ظ
با بررسی دقیق قرآن، و انگیزهی ارسال پیامبران به این نتیجهی کلّی میرسیم که هدف اساسی دعوت تمام پیامبران، در چند نقطه مشترک بودهاند. محور اصلی، ایجاد تحوّلات در درون انسانها، و آن، محور مشترک «توحید» و پرستش خدای واحد است. در عرصهی بیرون و اجتماع دو محور بسیار قابل اهمیّت و ضروری برای سلامت جامعه، و مورد توجّه تمام ادیان قرار گرفته است، یکی «عدالت» و دیگری، «اخلاق» است. آنچه مسلّم است با توجّه به آیات (7 و 8) سورهی شمس، اخلاق امری فطری است، اگر چه عدّهای از علمای اجتماعی چنین تصوّر میکنند که اخلاق، فرایند و نتیجهی اجتماع و جامعه می باشد:
[وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا (7) فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا] (شمس/ 7ـ8)«سوگند به نفس آدمی، و به آن که او را ساخته و پرداخته کرده است (و قوای روحی وی را تعدیل، و دستگاههای جسمی او را تنظیم نموده است) * سپس بدو گناه و تقوا را الهام کرده است (و چاه و راه و حسن و قبح را توسط عقل و وحی به او نشان داده است.»
خداوند، براساس فطرت بذر تربیت را در وجود انسان به ودیعت نهاده است. الهام «تقوا و فجور» در نفس آدمی؛ یعنی قرار دادن آن به صورت فطری، که رشد آن یکی در گرو هدایت پیامبران، و دیگری در گرو تلاش و ارادهی انسان می باشد. با توجّه به معانی مختلفی که هر صاحب نظری، در مورد «تربیت» ارائه نموده است؛ یگانه راه ترتیب شکوفا کردن «تقوا»، و مهار کردن «فجور» است. این تحوّل و انقلاب مربوط به درون انسان است، که سبب و عاملاصلی برای رشد کمالات، و پیشگیری از رذائل است. در راستای این تحوّل اساسی، انسان برای حضوری سازنده، و مسؤولیتپذیر در جامعه آماده میشود. در نتیجهی تحولات مثبت در فرد، به دنبال آن تحول جامعه امری حتمی و مسلّم است:
إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ (رعد /11)
«خداوند حال و وضع هیچ گروهی را تغییر نمیدهد (و ایشان را از بدبختی به خوشبختی، از نادانی به دانایی، از ذلّت به عزّت و از نوکری به سروری، و... بِالعکس نمیکشاند) مگر اینکه آنان احوال خود را تغییر دهند.»
با مطالعهی قرآن از زاویهی تربیت، متوجّه میشویم که در بیشتر از بیست سورهی قرآن حدوداً چهل بار به صورت صریح به موضوع تربیت اشاره شده است. کاملترین سورهای که موضوع «تربیت» در آن مطرح شده؛ سورهی لقمان میباشد. پنج محور «توحید»، «معاد»؛ «عبادت»، «مسؤولیتپذیری» و «اخلاق»، تجلّی کامل محورهای تربیتی در میان تمام سورههای قرآن است، در سورهی لقمان، و از زبان او با معروفیتش در «حکمت» چنان حکمتی که زبانزد خاص و عام بوده، بیانگر این نکتهی ظریف است، که خداوند از زبان یکی از بندگان صالح و حکیمش، محور تربیت را بیان و به تصویر میکشاند.
موضوع تربیت، «انسان» است، انسان موجودی است، مرکب از «ماده و معنی» با منشأ خاکی واجد نفخهی الهی،... تحول پذیر، مسئولیت پذیر، متعهد و متعالی، قابل وصول به اوج کمال، دارای زمینههای حیات فردی و جمعی، عقل و شعور، تفکّر و اراده، قابل تصمیم گیری، و مستعدِ صعودها و سقوطها.
وظیفهی تربیت بر عهدهی کیست؟
«تربیت، حق کودک است، و سهلانگاری دربارهی آن مسئولیتآور است. از دیدگاه اسلام «کودک» مُلک خداوند و از آن اوست.
[لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ یَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ إِنَاثًا وَیَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ الذُّکُورَ] (شوری/ 49)
«مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خداوند است. هر چه بخواهد میآفریند به هر کسی که بخواهد دخترانی میبخشد و به هر کس که نخواهد، پسرانی عطا میکند.»
کودک، امانتی است به دست دولت، جامعه، مردم و والدین خودش، که حق اولویّت در تربیت با زمینهی جهتدهی مثبت به عهدهی والدین و بعدها بر عهدهی خودش است. دولت و جامعه در طریق تکامل وظیفهی خدمت دارند نه خیانت» [1]
تربیت اسلامی، تربیتی الهی است. پیامبر اکرم (ص) در حدیث معروفی میفرماید:
[أَدَّبَنِی رَبِّی فَأَحْسَنَ تَأدِیْبِی][2]
«پروردگارم مرا تربیت کرد، چه نیکو مرا تربیت کرد.»
تربیت الهی، با توجّه به علم مطلق خداوند که طی دستورات آسمانی بر پیامبر (ص) نازل گردیده از کمال مطلق برخوردار است؛ سازگار با فطرت آدمی است؛ و با نیازهای انسان و جامعهاش سازگار و در رشد و تکامل آن، نقش مؤثر دارد.
دکتر ماجد الکیلانی، به تأسّی از آیهی 77 سورهی قصص، و تفسیر و برداشت تربیتی ایشان، فلسفهی تربیت اسلامی را بر5 محور بنا نهاده است:
[وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ] قصص /77
«به وسیلهی آنچه خداوند به تو داده است، سرای آخرت را بجوی (و بهشت جاویدان را فرا چنگ آور) و بهرهی خود را از دنیا فراموش مکن (و بدان که تو هم حقّ حیات داری و باید از امتعه و لذائذ حلال استفاده کنی و به خویشتن برسی) و همان گونه که خدا به تو (بخشیده است و در حق تو) نیکی کرده است، تو نیز (به دیگران ببخش و بدیشان) نیکی کن، و در زمین تباهی مجوی که خدا تباهکاران را دوست ندارد.»
پنج محور تربیتی استاد الکیلانی عبارتند از:
1ـ رابطهی انسان با خداوند: یعنی خداشناسی، با اصلاح بینش و منش و حرکتی جهت دار تحقّق پیدا میکند. رابطهی انسان با خالق، رابطهی عبودیت و بندگی خداوند است. نتیجهی این رابطه، سبب موضع گیری درست انسان در مورد ارتباط او با سایر ارگانهایی که انسان با آنها مربوط میشود، میباشد.
2ـ رابطهی انسان با هستی: یعنی موضع گیری صحیح و درست انسان نسبت به هستی، در موضع گیری صحیح دو عنصر نقش محوری دارند:
یکی اینکه، انسان خودش را با هستی مقایسه نموده و خود را تعریف ماهویی میکند. کیست و در هستی چه نقشی دارد؟ تربیت اسلامی انسان را آنگونه پرورش میدهد که خلیفهی خداوند در زمین و نقش او، آبادانی و عمران زمین است. و میداند زمین و متعلقات او و تمام هستی، مستقیم و غیر مستقیم، مسخّر او هستند.
هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا (بقره/ 29)
«خدا آن کسی است که همهی موجودات و پدیدههای روی زمین را برای شما آفرید.»
[أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً] (لقمان/20)
«آیا ندیدهاید که خداوند آنچه را که در آسمانها و زمین است مسخّر شما کرده است (و در مسیر منافع شما به حرکت انداخته است)، و نعمتهای خود را ـ چه نعمتهای ظاهر و چه نعمتهای باطن ـ بر شما گسترده و افزون ساخته است؟»
[وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ]
نحل/12
«و خدا شب و روز و خورشید و ماه را برای (مصالح و منافع) شما مسخّر کرد. و ستارگان به فرمان او مسخّر(برای راهیابی شما در دل تاریکها در چرخش و گردش) هستند.»
[وَهُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِیًّا] نحل/14
«و اوست که دریا را مسخّر (شما) ساخته است، تا که از آن گوشت تازه بخورید.»
و دیگری، انسان به این فهم و شعور برسد، که چگونه از امکانات هستی بهرهمند شود؛ اوّلاً انسان نقش عمرانی داشته باشد، و از ویرانگری پرهیز نماید؛ ثانیاً، بهرهمندی او از امکانات زمین همراه با رعایت حقوق سایر انسانها باشد، چه کسانی که با او در حیات همراه و همگام هستند، و چه کسانی که درآینده مهمان سفرهی زمین خواهند بود؛ این امر، در گرو تربیت صحیح و درستی است؛ که جز در پرتو قرآن و باور قرآنی، محقّق نمیشود.
3ـ محور سوّم، رابطهی انسان با انسان: رابطهی انسان با انسان، باید بر پایهی عدالت و برادری استوار باشد. چون عدالت، محور دعوت مشترک تمام پیامبران بوده، و این قضیّه دارای اهمیّت خاصی است. زیرا هیچ پیامبری شعار دعوت به توحید را مطرح نکرده است، مگر اینکه به دنبال آن شعار عدالت اجتماعی را مطرح کرده، و در راستای آن تلاش بیوقفه نموده است.
[لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ] حدید/25
«ما پیغمبران خود را همراه با دلائل متقن و معجزات روشن (به میان مردم) روانه کردهایم، و با آنان کتابهای (آسمانی و قوانین) و موازین (شناسائی حق و عدالت) نازل نمودهایم تا مردمان (برابر آن در میان خود) دادگرانه رفتار کنند. و آهن را پدیدار کردهایم که دارای نیروی زیاد و سودهای فراوانی برای مردمان است. هدف (از ارسال انبیاء و نزول کتب آسمانی و همچنین آفرینش وسائلی چون آهن) این است که خداوند بداند چه کسانی او را و فرستادگانش را بگونه نهان و پنهان (از دیدگان مردمان) یاری میکنند. خداوند نیرومند و چیره است.»
رعایت عدالت و برادری در جامعه هیچ فرقی نمیکند، عدالت نسبت به برادر انسانی باشد، یا برادر ایمانی، زیرا تربیت اسلامی بر اساس هر دو بنا نهاده شده است.
[لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ] ممتحنه/8
«خداوند شما را باز نمیدارد از این که نیکی و بخشش بکنید به کسانی که به سبب دین با شما نجنگیدهاند و از شهر و دیارتان شما را بیرون نراندهاند. خداوند نیکوکاران را دوست میدارد.»
[إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ]
حجرات/10
«فقط مؤمنان برادران همدیگرند، پس میان برادران خود صلح و صفا برقرار کنید، و از خدا ترس و پروا داشته باشید، تا به شما رحم شود.»
[وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ یَصَّدَّقُوا فَإِنْ کَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَإِنْ کَانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا] نساء/92
«هیچ مؤمنی را نسزد که مؤمن دیگری را بکشد مگر از روی خطا. کسی که مؤمنی را به خطا کشت باید که برده مؤمنی را آزاد کند و خونبهائی هم به کسان کشته بپردازد مگر این که آنان درگذرند (و از دریافت خونبها که صد شتر است، چشمپوشی کنند). اگر هم کشته، مؤمن و متعلّق به کافرانی بود که میان شما و ایشان جنگ و دشمنی بود، آزاد کردن برده مؤمنی دیه او است (و دیگر خونبهائی به ورثه کشته داده نمیشود). و اگر کشته، از زمره قومی بود که (کافر بودند و) میان شما و ایشان پیمانی برقرار بود (همچون اهل ذمّه و همپیمانان مسلمانان) پرداخت خونبها به کسان مقتول و آزادکردن بنده مؤمنی دیه او است. اگر هم دسترسی (به آزاد کردن برده) نداشت باید دو ماه (قاتل) پیاپی و بدون فاصله روزه بگیرد. خداوند (این را برای) توبه (شما) مقرّر داشته است، و خداوند آگاه (از بندگان خود و) حکیم است (در آنچه مقرّر میدارد).»
و:
[وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ] مائده/32
«به همین جهت بر بنیاسرائیل مقرّر داشتیم که (متجاوز کشته شود. چرا که) هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل، یا فساد در زمین بکشد، چنان است که گوئی همه انسانها را کشته است، و هرکس انسانی را از مرگ رهائی بخشد، چنان است که گوئی همه مردم را زنده کرده است ؛ (زیرا فرد نماینده جمع و عضوی از اعضاء جامعه است). و پیغمبران ما همراه با معجزات آشکار و آیات روشن به پیش ایشان آمدند و امّا بسیاری از آنان (احکام خدا را نادیده گرفتند و) پس از آن در روی زمین راه اسراف (در قتل و جنایت) پیش گرفتند.»
4ـ رابطهی انسان در زندگی بر اساس ابتلا: مسیر زندگی انسان، مسیر امتحان و آزمایش است. شخصیّت انسان در کورهی حوادث و امتحانهای موفقیّتآمیز شکل میگیرد. فرقی نمیکند، امتحان و ابتلاء در درون نفس انسان باشد، یا در بیرون و عرصهی حیات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی او. چون در هر دو عرصه، جاذبههایی انسان را فرا میخوانند که بعضی از این جاذبهها سبب سقوط تربیت و شخصیّت انسان میگردد. فلسفهی تربیت اسلامی هدایت انسان در مسیری جهتدار و مشخص و پیش گیرندهی انسان از سقوط است. قبلاً اشاره گردید دو عنصر اصلی در شخصیت انسان، عنصر «تقوا» و «فجور» است، سراسر زندگی انسان میدان مبارزهی این دو نیروی درونی است. هر کدام انسان را به سویی میکشاند، با 180 درجه اختلاف در مسیر؛ امّا موفقیّت میدانهای امتحان تقویّت تقوا، و تضعیف و مهار کردن فجور است.
[الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ] ملک/2
«همان کسی که مرگ و زندگی را پدید آورده است، تا شما را بیازماید، کدامتان کارتان بهتر و نیکوتر خواهد بود.»
5ـ رابطه انسان با آخرت و مسؤولیت او در مقابل عملکردش: مسؤولیت انسان در مقابل عملکرد و پاسخگوئی او در مقابل رفتار و گفتارش، گامی دیگر در راستای تکامل تربیت اسلامی است. امری مسلّم است، هر اندازه انسان احساس کند که عملکرد او مورد بازرسی و ارزیابی بیشتر قرار میگیرد، به همان اندازه در انجام آن دقّت نظر بیشتری به خرج میدهد. سیستم بازرسی در دنیای امروزی، گویای این واقعیّت است. حال هر گاه ایمان به آخرت در قلب انسان به صورت یک باور عمیق درونی جایگیر شود، به همان نسبت انسان نسبت به عملکردش دقیقتر و ملتزمتر میگردد. محوریبودن قیامت به عنوان دوّمین اصل، از اصول عقیده، و قسمت اعظم قرآن که روی این موضوع بحث میکند، و تصویرها و صحنههای متنوع آن برای مؤثّر بودن این اصل مهمّ است. موضع گیری درست در مقابل محورهای دوّم، سوّم و چهارم، در گرو محور اوّل و پنجم میباشد.
[فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ (7) وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ] زلزال/8ـ7
«پس هر کس به اندازهی ذرّهی غباری کار نیکو کرده باشد، آن را خواهد دید، (و پاداشش را خواهد گرفت) و هر کسی به اندازهی ذرّهی غباری کار بد کرده باشد، آن را خواهد دید و سزایش را خواهد چشید.»
حال، با بررسی آثار صاحبنظران تربیتی در حوزهی تربیّت اسلامی کسانی چون: دکتر ناصح علوان، صاحب پژوهشی غنی در مسائل تربیت اسلامی د ر2 جلد، استاد عبدالرحمان العکّ، دکتر خسرو باقری، محمد قطب، به این نتیجه میرسیم که آنان با الهام از آیات قرآن و احادیث نبوی، افق روشنی را پیش پای والدین و مربیان گذاشتهاند. پژوهش اساتید فوق در سه محور اساسی «عقیده»، «عبادت» و «اخلاق» مشترک هستند. اگر چه هر کدام از اساتید تربیتی از زاویههایی مقولهی تربیت را مورد کاوش و بررسی قرار دادهاند، و خُرد و کلان مسائل تربیتی را مستند به آیات و احادیث نموده و به تصویر کشیدهاند، ولی این پژوهش، از چند نظر با آثار صاحبنظران فرق دارد:
1ـ دیدگاه آنان، در جمع بندی آیات و احادیث، محورهای سهگانهی عقیده، عبادت و اخلاق را تکمیل نموده و اردوگاهی برای تربیت قرار دادهاند، در صورتیکه این قلم با الهام از محور بندی و پلههای تربیتی در سورهی لقمان یکی پس از دیگری، بنای پنج گانهی تربیت را به تصویر کشیده است. و آیات تربیتی قرآنی در سایر سورهها را مکمّلوزینتبخشکاخپنجگانهی تربیت قرار دادهاست.
2ـ در کار پژوهش تربیتی اساتید فوقالذکر، محوری به نام «مسئولیتپذیری» قابل طرح نیست، نگارنده با توجّه به آیات سورهی لقمان، مراحل سه گانهی تربیتی «توحید، معاد و عبادت»، را به بستری برای پرورش و مسئولیتپذیری انسان در جامعه میداند؛ چون سه محور مقدماتی، آثار و منافع آن، اگر در دنیا تجلّی نکند و فواید آن تنها به قیامت اختصاص داشته باشد، جامعهی انسانی از آثار آن بهرهای نمی برد. در صورتی که فلسفهی تربیت، انسانسازی، برای پرورش و تربیت شهروند مفید و مسئولیتپذیر، در دنیا میباشد.
3ـ دیدگاه صاحبنظران در مورد «عقیده»، سایر محورهای عقیده، یعنی: قیامت، ملائکه و پیامبران را در بر میگیرد. در صورتیکه به گمان نگارنده، تربیت اسلامی تنها با ورود به حوزهی اسلام کافی نیست، بلکه شناخت خداوند زمانی مؤثر در تربیت است، که «توحیدی» باشد، و عبادت همراه با عقیدهی توحیدی، سبب هدایت انسان در جهان و نجات او در آخرت است. چون سرآمد دعوت قرآن، بر اساس دعوت توحیدی و دوری از شرک استوار است. به همین خاطر، لقمان حکیم سرآغاز تربیت فرزندش را با دوری از شرک شروع، و عبادت را محور بعدی قرار میدهد. با دقّت و ظرافت در حسابرسی انسانها و آنچه در دنیای امروز بشریت از آن مینالد به ویژه در میان مسلمانان، یکی عدم عقیدهی توحیدی، و دیگری عدم پایبندی به آخرت است، زیرا التزام و پایبندی به آخرت بازدارندهی انسان از فساد و فحشا میباشد.
4ـ [لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ] بقره/177
«این که (به هنگام نماز) چهرههایتان را به جانب مشرِق و مغرب کنید، نیکی (تنها همین) نیست (و یا ذاتاً روکردن به خاور و باختر، نیکی بشمار نمیآید). بلکه نیکی (کردار) کسی است که به خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیغمبران ایمان آورده باشد، و مال (خود) را با وجود علاقهای که بدان دارد (و یا به سبب دوست داشت خدا، و یا با طیب خاطر) به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و واماندگان در راه و گدایان دهد، و در راه آزادسازی بردگان صرف کند، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و (نیکی کردار کسانی است که) وفاکنندگان به پیمان خود بوده هنگامی که پیمان بندند، و (به ویژه کسانی نیکند و شایسته ستایشند که) در برابر فقر (و محرومیّتها) و بیماری (و زیان و ضررها) و به هنگام نبرد، شکیبایند (و استقامت میورزند). اینان کسانی هستند که راست میگویند (در ادّعای ایمان راستین و پیجوئی اعمال نیک) و به راستی پرهیزکاران (از عذاب خدا با دوری گرفتن از معاصی و امتثال اوامر الهی) اینانند.»
با توجّه به آیهی 177 سورهی بقره، گام اوّل و بنیادی در تربیت، ایمان به خداوند ، و گام دوّم، ایمان به آخرت است. و بقیهی اصول دین، ملائکه، کتابهای آسمانی و پیامبران برای اثبات و تحقّق بخشیدن به دو اصل اوّل و دوّم مطرح میشوند. با این وصف دو اصل توحید و معاد، بستری زیر بنایی، برای رو بنای عبادت، مسئولیتپذیری و اخلاق میشوند.
الف) عبادت، با توجّه به آیات قرآن که در خلال بحث در متن کتاب مورد استناد قرار خواهند گرفت، نوعی مسئولیتپذیری است که انسان بعد از ایمان به خداوند بر اساس حقّ و تکلیف، آن را انجام میدهد؛ زیرا مسئولیتی است که انسان مؤمن وفاداری خویش را به خداوند، به اثبات میرساند.
ب) مسؤولیتپذیری شاخه، یا رشتهای از تعهّد انسان نسبت به انسانها و جامعه است. چون انسان بر اساس باور قرآنی نقش محوری او، خلافت و پذیرش خلافت بزرگترین مسؤولیت او در زمین است .
[وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ] بقره/30
«زمانی (را یادآوری کن) که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی بیافرینم (تا به آبادانی زمین بپردازد و آن زیبانگاری و نوآوری را که برای زمین معیّن داشتهام به اتمام رساند و آن انسان است. فرشتگان دریافتند که انسان بنا به انگیزههای سرشتی زمینیاش فساد و تباهی برپا میدارد. پس برای دانستن نه اعتراض کردن از خدا پرسیدند که حکمت برتری دادن انسان بر ایشان برای امر جانشینی چیست و) گفتند: آیا در زمین کسی را به وجود میآوری که فساد میکند و تباهی راه میاندازد و خونها خواهد ریخت، و حال آن که ما (پیوسته) به حمد و ستایش و طاعت و عبادت تو مشغولیم ؟ گفت: من حقائقی را میدانم که شما نمیدانید.»
عبادت وسیلهای است، برای رسیدن به هدف، هر کدام از شعائر عبادی برای هدفی خاص و محوری خداوند آنها را واجب نموده است، که سرانجام همهی آنها «اخلاق» است. هدف از نماز دوری از فحشاء و منکرات:
[اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ] عنکبوت/45
«مسلّماً نماز (انسان را) از گناهان بزرگ و از کارهای ناپسند (در نظر شرع) بازمیدارد...»
هدف از روزه کسب تقوا،
[یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ] بقره/183
«ای کسانی که ایمان آوردهاید ! بر شما روزه واجب شده است، همان گونه که بر کسانی که پیش از شما بودهاند واجب بوده است، تا باشد که پرهیزگار شوید.»
هدف از زکات تزکیهی درون،
[إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ توبه/60
«زکات مخصوص مستمندان، بیچارگان، گردآورندگان آن، کسانی که جلب محبّتشان (برای پذیرش اسلام و سودگرفتن از خدمت و یاریشان به اسلام چشم داشته) میشود، (آزادی) بندگان، (پرداخت بدهی) بدهکاران، (صرف) در راه (تقویت آئین) خدا، و واماندگان در راه (و مسافران درمانده و دورافتاده از مال و منال و خانه و کاشانه) میباشد. این یک فریضه مهمّ الهی است (که جهت مصلحت بندگان خدا مقرّر شده است) و خدا دانا (به مصالح آفریدگان) و حکیم (در وضع قوانین) است.»
هدف از حجّ، تربیت و دوری از فسق است.
[الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ] بقره/197
«حجّ در ماههای معیّنی انجام میپذیرد (که عبارتند از: شوّال و ذوالقعده و ذوالحجّه). پس کسی که (در این ماهها با احرام یا تلبیه یا سوق دادن حیوان قربانی و شروع مناسک دیگر حجّ)، حجّ را بر خویشتن واجب کرده باشد (و حجّ را آغاز نموده باشد، باید آداب آن را مراعات دارد و توجّه داشته باشد که) در حجّ آمیزش جنسی با زنان و گناه و جدالی نیست (و نباید مرتکب چنین اعمالی شود). و هر کار نیکی که میکنید خداوند از آن آگاه است. و توشه برگیرید (هم برای سفر حجّ و هم برای سرای دیگرتان و بدانید) که بهترین توشه پرهیزگاری است، و ای خردمندان ! از (خشم و کیفر) من بپرهیزید.»
بنابراین عبادت پایهی اساسی است، برای رسیدن به پلهی اخلاق و کمال انسانی، مشروط بر اینکه معیارهای واقعی آنها رعایت شود. سپس پلههای تربیتی و محورهای پی در پی، یکی زیر بنا برای دیگری خواهد بود.
5ـ اگر فلسفهی تربیتی دکتر ماجد کیلانی را بر اساس نتایج محورهای اشاره شده، به عنوان اهداف کلی تربیتی مد نظر داشته باشیم، مراحل سورهی لقمان را میتوان استراتژی دراز مدت، برای رسیدن به اهداف مورد نظر قلمداد نمود. اگر چه پلههای تربیتی در سوره ی لقمان به صورت کلی و کلان مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، سعی بر این شده دورنما و چشماندازی باشد برای والدین و مربیان محترم؛ چون جزئیات مسائل تربیتی در کتابهای دیگر به وفور به رشتهی تحریر در آمده است، و مؤلّف نخواسته است مطالب را به صورت تکرار بازنویسی کرده باشد؛ اگر چه از دیدگاه و نظرات صاحبنظران نهایت استفاده را نموده است.
و آخر دعوانا أن الحمد لله ربّ العالمین.
سقز ـ 8/11/88
محمّد احمدیان
پانوشتها
----------------------------------------
[1]ـ دکتر علی قائمی، پرورش مذهبی و اخلاقی کودک، نشر امیری، ص 15
- ۹۳/۰۶/۰۲