سوره مبارکه لقمان

۱۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

خداوند در آیه 13 سوره لقمان می فرماید: «وإذ قال لقمان لابنه وهو یعظه یا بنى لا تشرک بالله إن الشرک لظلم عظیم» ترجمه: بیاد آر زمانى را که لقمان به فرزند خود اندرز داد، و گفت: فرزندم! براى خدا شریک قرار مده، زیرا شرک ستم بزرگى است».مسائل مربوط به تعلیم و تربیت کودک، یکى از امور مهم اجتماع کنونى بشر است که فکر دانشمندان را به خود متوجه ساخته، و از این راه فصل تازه اى در علوم تربیتى و پرورشى، بازگشوده شده و افکار تازه و سودمندى در این باره به مراکز و محافل تربیتى عرضه شده است، و سازمان هایى براى رفع نیازمندى هاى علمى و تربیت کودک به وجود آمده و این قسمت به صورت رشته تخصصى درآمده است. دانشمندان به خوبى دریافته اند که زیربناى زندگى در دوران کودکى پى ریزى مى شود، و سعادت و شقاوت ادوار مختلف زندگى، یعنى دوران هاى جوانى و پیرى، در گرو طرز تربیت دوران کودکى است. با این که شخصیت انسان به عوامل گوناگونى بستگى دارد که هرکدام از آنها در سرنوشت انسان تأثیر بسزایى داشته و کاملا مؤثر مى باشد، مع الوصف تربیت هاى دوران کودکى در نظر دانشمندان، حائز اهمیت خاصى است و آن را «زیربناى زندگى» مى نامند. قلب و روان کودک بسان صفحه کاغذ سفیدى است که در دست نقاش چیره دست قرار گیرد، هر نقشى که روى آن ترسیم شود، تا آخر عمر صفحه، باقى مى ماند.فرض کنید قطعه سنگ مرمرى در دست استادکار هنرمندى قرار گیرد، از آن جا که او یک سنگ تراش توانا، یک صنعتگر ماهر، یا یک مجسمه ساز چابک دست است، ده ها فکر و خیال درباره آن کرده و نقشه هایى مى ریزد، ولى اگر دست به پیکر آن «مرمر» زد و آن را به صورت مجسمه یکى از نوابغ جهان یا یکى از اشیاى ظریف درآورد، همه گونه امکانات و استعدادهایى که قبلا در این قطعه مرمر وجود داشت، از میان مى رود و تا سنگ باقى است، صورت نابغه نیز همراه آن باقى خواهد بود.روح و روان حساس کودک در آغاز زندگى، از جهات بسیارى مانند همین ماده خامى است که براى همه گونه فعالیت ها و صورت ها، براى همه رقم تربیت ها و پرورش ها آمادگى دارد; و اگر اولیاى کودک، حسن ابتکار به خرج دهند و فطرت پاک و احساسات ارزنده او را با شیوه هاى پسندیده رهبرى نمایند، سرنوشت او را از این طریق روشن مى کنند، و اگر در این راه، سهل انگارى نمایند و با روش هاى غلط و پرورش هاى ناستوده فطرت او را آلوده سازند، حتما مقدمات بدبختى کودک را فراهم ساخته اند، به طورى که عوامل دیگر شخصیت هاى غلط، زود یا دیر در زندگى او نمایان خواهد شد. ~علی علیه السلام=امام علی علیه السلام=12743~ مى فرماید: 
«إنما قلب الحدث کالأرض الخالیة ما ألقى فیها من شىء قبلته; (نهج البلاغه، ک31) ترجمه: همانا دل جوان نورس، همچون زمین کشت نشده و بکر است، هر بذرى در آن بپاشند مى پذیرد.». بنابراین، جا دارد بگوییم که مغز کودک مانند فیلم عکاسى است، از آنچه مى بیند و مشاهده مى کند، عکس برمى دارد. 

مسؤولیت هاى سنگین
برخى از پدران تصور مى کنند که مسؤولیت آنان فقط منحصر به تأمین نیازمندى هاى جسمانى کودک است و دیگر وظیفه اى ندارد، در صورتى که پرورش هاى اخلاقى و ایمانى، بزرگ ترین مسؤولیتى است که بر دوش آنها گذارده شده است و انجام دادن این مسؤولیت، ارزنده تر از تأمین حوایج مادى آنهاست. دومین شخصیت جهان اسلام، امیرمؤمنان (علیه السلام) مى فرماید: «ما نحل والد ولدا نحلا أفضل من أدب حسن; (مستدرک الوسائل، ج2، ص 625) بهترین هدیه اى که پدر مى تواند به فرزند خود بدهد، همان تربیت پسندیده است». مسؤولیت پدران در این باره به قدرى سنگین و قابل توجه است که امام سجاد علیه السلام در انجام دادن این وظیفه خطیر از خداوند استمداد مى کند، و در ضمن راز و نیاز خود چنین عرض مى کند: «وأعنى على تربیتهم وتأدیبهم وبرهم; بارالها مرا در تربیت و تأدیب فرزندان و نیکى به آنها یارى بفرما» (صحیفه سجادیه). اگر پدران حق اطاعت در گردن فرزندان دارند، فرزندان نیز حق بزرگترى در عهده پدران دارند و آن حق تربیت است، یعنى آموختن راه و رسم زندگى از طریق صحیح و پرورش دادن سجایاى انسانى است که در فطرت او تعبیه شده است. اگر دانشمندان، امروز به اهمیت تربیت کودکان و راهنمایى رجال آینده کشور پى برده اند و با تشکیل جلسات و نوشتن کتاب ها و جزوه ها و نشان دادن فیلم هاى اخلاقى و علمى، گام هاى بلندى در این راه برداشته اند، رهبران عالى قدر اسلام و پیشوایان مذهبى ما، از چهارده قرن پیش با دادن دستورات لازم و ارشاد و راهنمایى هاى سودمند، و با پرورش کودکان و فرزندان نمونه، قدم مؤثرى در این راه برداشته اند. 


برنامه وسیع اسلام
اگر دانشمندان و روان شناسان، استادان آموزش و پرورش، برنامه هاى تربیتى خود را از دورانى شروع مى کنند که کودک چشم و گوش خود را باز کرده و در آستانه چیز فهمى قرار مى گیرد، ولى اسلام برنامه وسیع خود را براى تحقق یافتن سعادت کودک، پیش از انعقاد نطفه او آغاز مى نماید. اسلام درباره پیوند زناشویى دستورات لازم و کافى دارد و در این باره به تمام جوانب توجه نموده و در انتخاب همسر به ریشه خانوادگى و شرافت موروثى، اهمیت فوق العاده داده است. رسول اکرم(ص) فرمود: المرأة الحسناء فى المنبت السوء» ترجمه: از «خضراء الدمن» (گیاهانى که در نقاط آلوده مى رویند) بپرهیزید! عرض کردند: منظور چیست؟ فرمود: زن زیبایى که در خاندان بد و پلید به وجود آمده باشد (کنزالعمال، ج16، ص 300، ح44587). اسلام براى حالت آمیزش، آداب و وظایفى معین فرموده که مراقبت هر کدام، در سعادت و خوشبختى کودک تأثیر بسزایى دارد و بالأخص از آمیزش در حالت مستى به شدت جلوگیرى کرده است، زیرا کودکانى که در این حال نطفه آنها بسته مى شود، از عوارض عصبى درمان ناپذیر بى نصیب نیستند. اسلام، تنها به این قسمت اکتفا نکرده، در ایام باردارى و پس از وضع حمل با موشکافى شگفت آورى، تمام شؤون پرورش کودک را مد نظر قرار داده است، تا آن جا که به پدران دستور داده که براى فرزندان نام نیکى انتخاب نمایند، زیرا نام، خصوصا نامى که حاکى از بندگى کودک نسبت به خداى یکتا باشد، نشانه شخصیت و از نظر روانى اثر نیکى در روح کودک دارد. اسلام دستور مى دهد که کودک را پس از تولد با آب پاک و تمیزى شستشو دهند، و در گوش هاى او اذان و اقامه بگویند، تا گوش هاى او از روز نخستین با جمله هایى که حاکى از یگانگى خدا و رسالت نبى اکرم و دعوت به کارهاى نیک است، آشنا گردد. اگر مردم آن روز، اسرار این تعالیم عالى را درنیافتند، امروز پیشرفت دانش، پرده از روى این مطلب برداشته است. دستورهاى اسلام درباره تربیت کودک به قدرى زیاد است که نقل یک صدم آنها مقدور نیست، ولى خوشبختانه امروز این مسائل زنده و ارزنده، مورد توجه دانشمندان است و نویسندگان و گویندگان ما با طرز جالبى، نظر اسلام را درباره نحوه تربیت کودک بیان مى کنند. 


ایجاد شخصیت در کودک
مربیان کودک باید متوجه باشند که کودک یک انسان به تمام معنا واقعى است، چیزى از انسانیت کم ندارد، چیزى که هست انسانیت او در حال رشد و تکامل، در حال پیشرفت و پرورش است و مربى باید از ذخایر و سرمایه معنوى و فطرى او به تدریج بهره بردارى کند.یکى از اساسى ترین اصول تربیت، همان «احیاى شخصیت کودک» است; یعنى باید به طفل فهماند که تو یک انسان واقعى هستى، و سپس به صورت یک انسان کامل با او سخن گفت و مطالب علمى و اجتماعى، روش هاى صحیح و اخلاقى را در افق فکر او توضیح داد; به سخنان او به طور دقیق گوش داد و مانند یک انسان کامل به گفت و شنود پرداخت، دست از تشریح و توضیح و افهام برنداشت، تا آن جا که کودک حقیقت را بفهمد و باور کند. 


نمونه اى از گفتار پیشوایان 
نمونه اى از گفتار پیشوایان خود که حاکى از طرز تربیت اسلامى است: امام مجتبى (علیه السلام) روزى فرزندان و برادرزادگان خود را دعوت کرد و رو به آنها کرد و گفت: «إنکم صغار قوم ویوشک أن تکونوا کبار قوم آخرین، فتعلموا العلم، فمن لم یستطع منکم أن یحفظه فلیکتب، ولیضعه فی بیته; شما کودکان امروز و بزرگان اجتماع آینده هستید، بر شماست که تحصیل علم کنید و هر کس از شما که نمى تواند مطالب را حفظ کند، درس خود را بنویسد و در موقع لزم به آن مراجعه کند». امام مجتبى (علیه السلام) چگونه مى خواهد فرزندان خود را تربیت کند. او مى خواهد فرزندانش دانش بیاموزند، ولى هرگز در این راه به شدت و خشونت متوسل نمى گردد و با سیطره و فشار، آنها را وادار به درس خواندن نمى کند، چرا؟ زیرا اثر آن موقت و مایه پیدایش عقده هایى است که بعدها جبران ناپذیر است.او در ایجاد شخصیت، با باز کردن فکر کودک، امیدوار ساختن او به آینده خود، و با تشریح منافع دانش اندوزى، وارد گفتگو شده و عملا براى آیندگان روش صحیح تربیت را مى آموزد. 

لقمان و تربیت اولاد
اندرزهایى که لقمان به فرزند خود داده و قرآن مجید آنها را به عنوان برنامه تربیتى در این سوره آورده است، همگى بر اساس ایجاد شخصیت در فرزند استوار است; همان اساسى که امام مجتبى (علیه السلام) از آن پیروى کرده، همان روشى که امروز در کشورهاى متمدن تعقیب مى شود. باید دید اساسى ترین مسأله در نظر لقمان چیست. نخستین پایه تربیت یک کودک در نظر او چه بوده و او برنامه خود را از کجا شروع مى کند و چگونه اساس را پى ریزى مى نماید. او برنامه تربیتى خود را با فطرى ترین مسائل که همان مسأله توحید و یکتاپرستى و بت شکنى است آغاز مى نماید. هیچ مسأله اى ساده تر و روشن تر از مسأله «توحید» نیست که هر فردى به اتکاى سرشت خود مى تواند آن را بفهمد و درک آن، نیازى به دلایل پیچیده عقلى ندارد.


  • سوره لقمان

رهروان ولایت ـ شاخصه ها و مولفهای تربیت قرآنی

مقدمه:

یکی از زیباترین موضوعاتی که در فرهنگ قرآن به آن توجه خاصی شده است؛ مسأله‌ی تربیت فرزندان است. خداوند متعال درآیات متعددی مؤلفه‌ها و شاخص‌های تربیت دینی را به والدین گوشزد می‌کند. در این بین سوره مبارکه لقمان بیشترین مؤلفه‌های تربیتی را در خود دارا ست. در این  سوره مبارکه به زیبایی و ظرافت هر چه بیشتر به اصول و مؤلفه‌های تربیتی اشاره می‌شود که اگر مورد توجه والدین قرار گیرد نه تنها سعادت دنیایی فرزندان، بلکه سعادت و خوشبختی ابدی  آنها را نیز  به ارمغان می‌آورد.

مؤلفه‌ی اول: توجه به نصیحت و موعظه نیکو در خانواده

اولین  و مهمترین نکته ای که باید والدین در تربیت قرآنی فرزندان به آن توجه خاص داشته باشند، اصل موعظه خیرخواهانه همراه با مهرورزی است. بعضی از خانواده در این خصوص هیچ گونه اهتمامی دیده نمی‌شود، گویا اعضای خانواده به مصابه موجوداتی دور از هم هستند و هیچ گونه حس خیرخواهی و دغدغه تربیتی نسبت به یکدیگر ندارندهرکسی به هرشکلی رفتار کند مورد راهنمایی و هدایت دیگران قرار نمی‌گیرد والبته بعضی نیز هرچند موضوع نصیحت و خیر خواهی درآنها دیده می‌شود ولی همراه با  لطافت و نرمی نیست از این رو نتیجه لازم را به دست نمی آورند. در سوره مبارکه لقمان خداوند متعال این اصل زیبا را این چنین بیان می فرماید:

«وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ؛[لقمان/13]و [یاد کن‏] هنگامى را که لقمان به پسر خویش- در حالى که وى او را اندرز مى‏داد- گفت» نکته بسیار زیبایی که در ادامه آیه دیده می شود عبارت:« یا بُنَیَّ؛ اى پسرک من»به کاربردن این عبارت زیبا ترین حالتی است که والدین در حالت موعظه باید داشته باشند؛ چرا که اگر موعظه و نصیحت با حالت خیرخواهی و مهرورزی نباشد چه بسا مثمر ثمر واقع نخواهد شد.

2- توجه خاص به اصل و اساس پایه‌های تربیتی 

پایه و اساس موضوعات تربیتی و اخلاقی توجه داشتن به توحید و یگانه پرستی است. بعضی از والدین تمام هم و غم تربیتی آنها  در چگونگی احوال پرسی و صحبت کردن فرزندان خلاصه می‌شود، از این رو  هیچ گونه توجه‌ی با پایه‌های تربیتی که همان یگانه پرستی و توحید است ندارند. از این رو خداوند متعال در خصوص تربیت دینی که حضرت لقمان در خانواده مورد توجه قرار می‌داد می فرماید: «یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ [لقمان/13] «اى پسرک من، به خدا شرک میاور که به راستى شرک ستمى بزرگ است.»

3- احترام و تکریم والدین

از جمله مهترین شاخص‌ها و مؤلفه‌های تربیتی در فرهنگ قرآن، تکریم والدین است. در آیات متعددی خداوند متعال بعد از سفارش به توحید بلافاصله توصیه به تکریم واحترام والدین می نماید. موضوع بسیارمهمی که اگر مورد توجه خاص قرار گیرد در واقع به تحکیم بنیاد خانواده کمک شایانی شده است. در سوره مبارکه لقمان نیز خداوند متعال بعد از شکر گذاری خود موضوع شکر گذاری از والدین را پیش میکشند: «أَنِ اشْکُرْ لی‏ وَ لِوالِدَیْکَ؛[لقمان/14] که شکرگزارِ من و پدر و مادرت باش».

4- توجه به ارتباط نیکو و قرآنی در جامعه

در زندگی قرآنی این چنین می‌آموزیم که هر کسی شأنیت و ارزش دوستی و تبعیت را ندارد؛ چرا که این ارتباط و تبعیت که درآن موازین قرآنی مورد توجه قرار نگرفته است افراد را از دایره هدایت خارج می سازند از این رو در فرهنگ قرآن دوستی و پیروی از کسانی جایز است که خود در مسیر هدایت الهی قرار داشته باشند. «واتَّبِعْ سَبیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛[لقمان/15] و راه کسى را پیروى کن که توبه‏ کنان به سوى من بازمى‏گردد و [سرانجام‏] بازگشت شما به سوى من است، و از [حقیقت‏] آنچه انجام مى‏دادید شما را با خبر خواهم کرد.»

5- توجه به حیات ابدی

در زندگی قرآنی افراد توجه خاصی به حیات ابدی دارند از این رو در زندگی دنیایی افعال و کارهای خود را به گونه ای سامان می‌دهند که آخرتشان مورد خدشه قرار نگیرد: «یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی‏ صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ؛[لقمان/16] «اى پسرک من، اگر [عملِ تو] هموزن دانه خَردلى و در تخته‏ سنگى یا در آسمانها یا در زمین باشد، خدا آن را مى‏آورد، که خدا بس دقیق و آگاه است.»

6- توجه به نماز،‌ صبر و امر به معروف و نهی از منکر

در زندگی قرآنی با توجه به این که متضمن سعادت دنیا و آخرت است مؤلفه‌های ارزشمندی همچون توجه به نماز و امر به معروف و نهی از منکر و صبر به تمام اقسامش از جایگاه ارزشمندی برخوردار است؛ چرا که نماز گویای حیات توحیدی است و امر به معروف و نهی از منکر ضامن اصلاح حیات دنیوی و صبر در این مسیر ضامن موفق و پیروزی در اهداف. ضرورت این مؤلفه ها را خداوند متعال در سوره مبارکه لقمان این چنین بیان می فرماید: «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ [لقمان/17] اى پسرک من، نماز را برپا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند باز دار، و بر آسیبى که بر تو وارد آمده است شکیبا باش. این [حاکى‏] از عزم [و اراده تو در] امور است.»

7- پرهیز از خود برتربینی و تکبر در زندگی

در حیات طیبه قرآنی خودبرتربینی و تکبر جایگاهی ندارد.از این رو انسانی که نفس خود را به تربیت قرآنی پرورش داده است؛ هیچگاه در برابر مخلوقات خداوند متعال ابزار برتری و بزرگی نمی نماید: «وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ ؛[لقمان/18] و از مردم [به نِخوت‏] رُخ برمتاب، و در زمین خرامان راه مرو که خدا خودپسندِ لافزن را دوست نمى‏دارد.»

8- رعایت اقتصاد و اعتدال در زندگی

از جمله زیباترین مؤلفه‌های زندگی قرآنی، حاکم بودن اعتدال در زندگی و همچنین برخورد توأم با ادب و متانت با مردم است. در این خصوص آیات زیبایی در قرآن مجید وجود دارد که وظیفه جویندگان زندگی قرآنی را روشن می‌کند: «وَ اقْصِدْ فی‏ مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمیرِ ؛[لقمان/19] و در راه‏رفتنِ خود میانه‏رو باش، و صدایت را آهسته ساز، که بدترین آوازها بانگ خران است.»

سخن آخر و نتیجه گیری

آیات نورانی کلام الله مجید بهترین نسخه برای جویندگان سعادت و دنیا وآخرت است؛ چرا که در خود بهترین مؤلفه‌ها درست زندگی کردن را در خود دارد مؤلفه‌هایی که گویایی توجه به تمام ابعاد وجود انسان و سعادت اوست.

  • سوره لقمان


قرآن کریم که مشتمل بر بخشهای مختلف تاریخی، اعتقادی، فقهی و اخلاقی است، در بیان پندهای آموزنده، نوعا از عباراتی بهره گرفته است که جامعیت خاصی داشته و نه تنها یک خلق و خوی زیبا و پسندیده را تجویز می کند بلکه سبک خاصی از زندگی را تبیین می فرماید.


ادبیات قدرتمند قرآنی واجد ریزه کاری هایی است که بدون توجه به آنها و اشراف به فضای فرهنگی ادبیات و اجتماعیات عربی و صد البته بدون تمرکز و دقت بر روی مبانی توحیدی دین مبین اسلام، نمیتوان درک دقیق و کاملی از تصریحات کلام الله داشت.

 

سبک زندگی قرآنی


مجموعه نصیحتهای لقمان حکیم که بخش هایی از آن در قرآن کریم ذکر گردیده، از جمله همان مواردی است که نه تنها یک رفتار شایسته را مدح و تجویز و یا یک رفتار نادرست را تقبیح و نهی می کند، بلکه به نوعی سبک خاصی از زندگی را نمایان می سازد.
اگر نوع سخن گفتن، نوع رابطه با دیگران، نوع دیدن و شنیدن و نشستن و حتی شیوه راه رفتن مورد توجه و تذکر قران کریم قرار می گیرد اما در همان حال ویترینی از یک انسان را نیز نشان می دهد. گویی یکی رفتار عمیق سنجیده که مهر تایید خداوند متعال را به همراه دارد، خود جزئی از یک مجموعه بزرگ است که شخصیت و مرام یک انسان شایسته را نمایندگی می کند و این حقیقت آشکار اما دقیق و ظریفی است که باید در استفاده از منویات الهی مورد توجه قرار داد.

به عنوان نمونه شیوه صحیح راه رفتن در سوره لقمان اینطور تشریح شده است که : واقصد فی مشیک(1) یعنی در راه رفتن ات میانه رو باش!
اقتصاد به معنای میانه روی و اعتدال در هر امری لازم است و اصولا انسان اکثرا در اثر افراط و تفریط هایش متضرر میگردد.
البته هر زیاده روی و هر کم کاری ریشه در یک خصلت و عقیده نا صحیح دارد و اگر کسی در خوردن و خوابیدن زیاده روی میکند حتما اخلاق نا شایسته و بلکه فکر نا درستی در این زمینه ها دارد .در زبان عربی به مجموع کارهای یک انسان که زندگی و حرکت روبه رشد او را نشان میدهد ((مشی)) یا همان روش و سبک زندگی گفته میشود.


روش زندگی انسان، خود تشکیل شده از اجزاء زیادی همچون نوع فکر و اندیشه،میزان معلومات،نوع و میزان فعالیت های اقتصادی ،کمیت و کیفیت عبادت های جمعی و فردی ،میزان و چگونگی ارتباط با دیگران ،کم و کیف بهره مندی از نعمات مادی و بسیاری دیگر از شئونات زندگی می باشد.


بر این اساس کسی یک مشی و روش و سبک زندگی معتدل و میانه روانه دارد که تک تک اجزائ زندگی اش را مورد تحلیل قرار داده و با آموزش صحیح و تمرین و ممارست سعی در متعادل کردن همه آنها داشته باشد تا نتیجتا بتواند اقتصاد و میانه روی در مشی را برای زندگی دنیا و به تبع آثار آن در آخرت به ارمغان بیاورد.


امام صادق علیه السلام در این خصوص می فرماید: "خداوند ایمان را بر جوارح و اعضاى انسان واجب کرده و در میان آنها تقسیم نموده است : از جمله بر پاهاى انسان واجب کرده است که به سوى معصیت و گناه نرود، و در راه رضاى خدا گام بردارد. و لذا قرآن فرموده است : در زمین متکبرانه راه مرو... و نیز فرموده : اعتدال را در راه رفتن رعایت کن"(2)
با این مقدمات کافی است به این نکته مهم توجه کنیم که قرآن کریم از دستورات جزئی خصوصا در اخلاقیات و رفتارهای پسندیده به دنیال نمایش الگویی از یک انسان شایسته و کامل است و اگر نتوان از آن یک دستور و مابقی توصیه و تجویزها و همچنین منع و نفی ها به یک سازمان و یک سبک منسجم توحیدی دست یافت، هنوز به درک حقیقی و کامل مفاهیم قرآنی دست نیافته ایم.
--------------------------------------------
1-سوره لقمان آیه 19
2- تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 58

منبع: سایت تاظهور


  • سوره لقمان
روشهای تربیتی در قرآن


پدید آورنده : عسکری اسلامپور ، صفحه 38

آخرین قسمت

بعضی از الگوهای تربیتی در قرآن کریم

به رغم وجود عوامل محدودکننده انسان مانند وراثت، طبیعت و جامعه انسان می تواند به اراده خود مسیر خویش را برگزیند و از حصار عوامل محدودکننده در اطراف خود بیرون آید؛ حتی این توانایی را پیدا می کند که سرنوشت جدیدی را برای جامعه و تاریخ خود رقم زند.

برای نمونه: قرآن کریم، همسر فرعون و حضرت مریم را به عنوان الگوهایی برای مؤمنان ذکر می کند. آنان با وجود محیط ناسالم، طریق صلاح و رستگاری را برگزیدند.(1)

قرآن به تأثیرپذیری انسان از محیط و شرایط گوناگون اذعان دارد و به او نسبت به تأثیرات آنها هشدار می دهد. در مورد فرزند حضرت نوح (ع) خداوند به صراحت می فرماید: او از اهل تو نیست؛ زیرا به دلیل متأثر شدن از عوامل محیطی ناصالح، از مسیر صلاح و درستی خارج شده است.(2)

خداوند متعال به ستایش از جوانان «اصحاب کهف» می پردازد که با هجرت از محیط فاسد، خود را از عوامل محیطی ناسالم دور ساختند و ایمان خویش را حفظ کردند.(3)

می توان گفت: اقدام شجاعانه سحره فرعون در زیر پا گذاشتن موقعیت اجتماعی خود و ایمان آوردن به حضرت موسی(ع) الگوی توبه حقیقی برای دیگران می شود.(4)

به جهت اختصار چند نمونه از الگوهای قرآنی را ذکر می کنیم:

* یوسف، قهرمان مقاومت در مقابل شهوت.(5)

* جوانان کهف، اسوه های مهاجرت در راه خدا برای رشد و هدایت.(6)

* اسماعیل، نماد تسلیم در مقابل فرمان خدا.(7)

* ابراهیم، الگوی فطرت جویی، عادت گریزی و بت شکنی.(8)

* نوح، الگوی پایداری و استقامت در تبلیغ دین.(9)

* ایّوب، قهرمان صبر و تحمّل در شداید روزگار.(10)

* داود جوان، نمونه شهامت و شجاعت در مبارزه با طاغوت.(11)

قرآن کریم در همه این موارد می فرماید: «... اینان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است، پس به هدایت آنان اقتداکن....»(12)

برترین الگوی تربیتی قرآن

قرآن کریم پیامبر اسلام(ص) را سرمشق و الگوی مطلق در همه ابعاد زندگی برای همه خداجویان و کسانی که اعتقاد به رستاخیر دارند، معرفی می کند: «بی تردید، برای شما در همه ابعاد (چه در صبر و مقاومت و چه در دیگر اوصاف و افعال نیکو) اسوه و الگوی

نمونه در (اقتدای به) رسول خدا(ص) است. برای آن که به ثواب خدا و روز قیامت امیدوار باشد و یاد خدا بسیار کند.»(13)

قرآن کریم پیامبر گرامی اسلام(ص) را به عنوان اسوه و الگوی تربیت مردم معرفی می کند و از او به عنوان صاحب «خُلق عظیم» یاد نموده است: «و تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری»(14) در این که مقصود از «خلق عظیم» پیامبر اکرم(ص) چیست؟ اقوالی گفته شده است از جمله:

الف) تو بر دین بزرگی هستی که دین اسلام است.

ب) تو متخلّق به اخلاق اسلام و بر طبع بزرگی هستی و حقیقت اخلاق آن است که انسان نفس خود را به آن بیاراید.

ج) خلق عظیم صبر بر حق و بخشش وسیع و تدبیر به اقتضای عقل است.

د) عایشه گوید: اخلاق پیامبر متضمّن بود، آنچه که در ده آیه اول سوره مؤمنون آمده است و کسی را که خداوند ستایش کند بر این که اخلاق بزرگی دارد، دیگر بعد از آن ستایش، ستایشی نیست.

هـ) خداوند خلق او را عظیم فرموده برای این که با اخلاقش با مردم معاشرت

داشت و با قلبش جدا بود، پس ظاهرش با مردم باطنش با خدا بود.

آری، پیامبر گرامی اسلام (ص) به سبب «خُلق عظیم» و «رحمة للعالمین» بودن، آینه مکارم اخلاقی برای همگان است، تا آنجا که بارها می فرمودند: «من فقط برای تکمیل و تمام کردن مکارم اخلاق مبعوث گشته ام.»(15) و در آیه ذیل، خداوند در اوجی تماشایی، رسولش را به داشتن چشم محبت و رحمت و لطف همراه با شکیبایی با مؤمنان می ستاید و به حبیب مهربانش، حضرت محمد(ص)، مباهات می کند: بی تردید، پیامبری (حضرت محمد (ص)) از میان خودتان (از پیکره خودتان) به سوی شما آمده است که رنجهای شما بر او به غایت ناگوار است.

قرآن کریم «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم»(16) رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است و اصرار به هدایت شما دارد، و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است، به اندازه ای پیامبراکرم برای هدایت و راهنمایی و رسیدن به سعادت مردم تلاش می کرد و غمناک بود که خداوند در قرآن در چند مورد به آن حضرت تسلیت می گوید و می فرماید:

ناراحت و غمناک مباش، از جمله: «جان خودت را به خاطر شدت تأسف بر آنها از دست نده که خداوند به آنچه انجام می دهند عالم است.»(17)

«گویی می خواهی خود را از غم و غصه به خاطر اعمال آنها هلاک کنی، اگر آنها به این گفتار ایمان نیاورند.»(18)

«گویی می خواهی خود را هلاک نمایی که چرا اینها ایمان نمی آورند»(19) این اوصاف برجسته که حرص بر هدایت و تربیت مردم و مهربانی نسبت به مؤمنین و ناراحتی از عدم ایمان کفار و منافقین است، فقط در قرآن برای پیامبر اکرم(ص) ذکر شده است.

قرآن کریم دستورات مختلفی به پیامبر اکرم(ص) می دهدکه مقصود اصلی از آن دستورات، تربیت و تزکیه مردم است که مردم با عمل کردن به این دستورات و فرامین قرآن بتوانند به فضایل و مکارم اخلاق دست یابند.

نگاه معنادار پیامبر اکرم (ص) که از سر عشق و علاقه به انسانها برمی خیزد، کافی است انسان را به حرکت درآورد و در صف بلال و سلمان و ابوذرها بنشاند.

امام علی(ع) می فرماید: «پیامبر (ص) هر روز یکی از مکارم اخلاقی خود را برای من آشکار می ساخت و مرا به پیروی از آن امر می کرد.»(20)

2ـ روش انذار و تبشیر

یکی از روشهای مؤثر در تربیت که در قرآن کریم بدان اشاره شده است، «انذار و تبشیر» است. مقصود از انذار بیم دادن و ترسانیدن از عواقب گناهان و اعمال زشت است و منظور از تبشیر نوید دادن به رحمت و فضل الهی است.

واژه شناسان و همچنین مفسران، واژه «انذار» را به عنوان بیم دادن و آنچه مردم را در مورد عواقب سوء رفتارشان آگاه می سازد، و «تبشیر» را به عنوان آگاهی دادن یا نویددادن به رحمت و فضل الهی و پیامدهای خوشایند رفتار تعریف می کنند.(21) حتی زمانی که پیامبران الهی (ع) به دلیل سرپیچی مردم اندوهگین می شدند، وحی آنها را متقاعد می ساخت که موظف نیستند مردم را به قبول رسالتشان وادار کنند؛ تنها رسالت آنها اطمینان از انتقال کلام خدا به مردم بود.(22)

زمخشری در تفسیر آیه 119 سوره بقره، می گوید: پیامبران (ع) فقط وظیفه دارند مردم را از سرانجام و عاقبتشان آگاه سازند. بنابراین، پیامبر نمی تواند مردم را در ایمان به خدا مجبور سازد. چنان که ذیل آیه شریفه نیز دلالت دارد که به دلیل ایمان نیاوردن دوزخیان، از تو بازخواست نمی شود.(23)

مفسر بزرگ اهل سنت، فخررازی، در تفسیر آیه 213 سوره بقره می گوید: در این آیه، واژه «مبشرین» پیش از «منذرین» آمده است؛ زیرا تبشیر بسان پیشگیری از بیماری است، در حالی که انذار همانند درمان بیماری پس از وقوع آن است. بی تردید همیشه، تبشیر و پیشگیری قبل از درمان ایفای نقش می کند.(24)

متفکر شهید استاد مطهری(ره) نیز در تفسیری جالب از دو واژه «انذار و تبشیر» می فرماید: تبشیر مانند یک عامل جذب و جلب کننده (قائد) است که مردم را به کسب پاداش فرامی خواند، اما انذار یک عامل سوق دهنده (سائق) است که در عین آن که مردم را بیم می دهد تا از کیفر اجتناب کنند، آنها را به صراط مستقیم رهنمون می سازد.

بنابراین، بشارت و انذار یا تشویق و تهدید، (انذار و تبشیر) بخش مهمی از انگیزه های تربیتی را تشکیل می دهد. انسان هم باید در برابر انجام کار نیک تشویق شود و هم در برابر کار بد کیفر ببیند تا آمادگی بیشتری برای پیمودن مسیر اول و گام نگذاردن در مسیر دوم پیدا کند. تشویق به تنهایی برای رسیدن به تکامل اخلاقی فرد یا جامعه کافی نیست؛ زیرا انسان در این صورت مطمئن است که انجام گناه برای او خطری ندارد. از طرفی انذارِ تنها نیز برای تربیت اخلاقی افراد مؤثر نیست، چون ممکن است روحیّه یأس و ناامیدی چنان که در زمان کنونی افراد روانی و مأیوس زیاد شدند به وجود آورد.

قرآن کریم در وصف انبیای الهی می فرماید: «فبعث اللّه النبیین مبشرین و منذرین»(25) خداوند پیامبران را نویددهنده و بیم دهنده برانگیخت و نیز می فرماید: «و ما نرسل المرسلین الّا مبشّرین و منذرین»(26) ما انبیا را نفرستادیم، مگر در حالی که نویددهنده و بیم دهنده بودند.

آری، انبیا و رسولان الهی که مربیان حقیقی و معلمان دلسوز بشر بودند از این دو روش برای تربیت اخلاقی و روحی انسانها استفاده کرده اند. از نظر قرآن کریم انذار و ترسانیدن تنها در افرادی که روح حقیقت طلبی و حقجویی در آنهاست اثر می کند و در افراد معاند و لجوج تأثیر ندارد. چنان که قرآن کریم در چند آیه به این مطلب تصریح می کند: «انّما انت منذر من یخشیها»(27) همانا کسانی که خشیت الهی دارند آنها را می ترسانی و نیز می فرماید: «لینذر من کان حیّاً»(28) پیامبر به وسیله قرآن، کسانی را که حیات انسانی دارند و قلب آنها سالم و پاک است می ترساند.

3ـ روش موعظه و اندرز

قرآن کریم، یکی از روشهای مؤثر در تربیت روحی انسانها را «موعظه و اندرز» می داند و در بسیاری از آیات به آن سفارش نموده گرچه خود قرآن کتاب موعظه و اندرز است که از طرف پروردگار برای شفای بیماری های درونی انسان و کسب فضایل اخلاقی نازل شده است. چنان که قرآن کریم می فرماید: «یا ایها الناس قد جاءتکم موعظة من ربّکم و شفاء لما فی الصدور»(29) ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده و درمان آنچه در سینه هاست؛ گرچه از این موعظه قرآن فقط اهل تقوا و بهره مند می شوند. «و موعظة للمتقین» این تعبیر در چهار مورد از قرآن آمده است.(30)

قرآن کریم پر از ارشاد و اندرز است. سراسر سوره لقمان و دیگر قصص قرآن، بیشتر جنبه پند و اندرز دارد. چنان که لقمان حکیم برای تربیت فرزندش او را موعظه می نمود: «اذ قال لقمان لابنه و هو یعظه»؛ زمانی که لقمان به فرزندش گفت و حال این که او را موعظه می کرد، این چنین موعظه نمود: «یا بنیّ لاتشرک باللّه انّ الشرک لظلم عظیم»(31) پسرم! برای خدا شریکی مگیر، زیرا شرک ستمی بزرگ است.

خداوند پیامبر گرامی اسلام (ص) را مأمور به موعظه کرد: «قل انمّا اعظکم بواحدة ان تقوموا للّه مثنی و فرادی»(32) یعنی بگو: که من شما را به یک موضوع پند می دهم و آن این که چه دو نفر باشید چه یک نفر برای خداوند کار کنید.

حکمت بزرگ تربیت در موعظه و اندرزها نهفته است. «در شنیدن اثری است که در دانستن نیست.»(33) مستمع باید پذیرا باشد و واعظ نیز خود الگوی عملی گفته هایش باشد. از این روست که موعظه امام علی (ع) در «همام» چنان اثری می گذارد، که پس از شنیدن صفات متقین مدهوش گردیده و به لقای خدا می پیوندد.

از دیدگاه قرآن کریم، انسان در سراسر عمر، به موعظه و پند و اندرز نیازمند است، چه نوجوان باشد چه عمر او زیاد باشد. بنابراین قرآن موعظه لقمان به فرزند نوجوانش را چنین بیان می کند: «پسرم! برای خدا شریکی مگیر، زیرا شرک ستمی بزرگ است.»(34) همچنان که موعظه خداوند به حضرت نوح را که عمر طولانی داشت، نیز بیان می کند.(35)

4ـ روش نصیحت و خیرخواهی

یکی از روشهای مؤثر برای تربیت نفس که قرآن بدان اشاره نموده است، روش «نصیحت و خیرخواهی» است. واژه «نصیحت» از ماده «نُصح» به معنای خلوص و بی غل و غش بودن است. «ناصح العسل» به معنی عسل خالص است و این تعبیر در مورد سخنانی که از روی نهایت خلوص و خیرخواهی گفته می شود به کار رفته است.

نصیحت و خیرخواهی و ارشاد ارائه راه رشد و هدایت به سوی آن است. این عمل از وظایف پیامبران الهی و ائمه معصوم (ع) و مطلوب اولیاء دین به شمار می رود.

امام سجاد (ع) در فرازی از دعای «مکارم الاخلاق» در مناجات خود با خداوند عرض می کند: «وَاجْعَلْنی مِنْ أَهْلِ السَّدادِ وَ مِنْ أَدِلَّةِ الرَّشادِ؛ بارپروردگارا! مرا از ثابت قدمان و ملازمان حق و از راهنمایان به سوی رشد و فضایل اخلاقی قرار ده.»(36)

و نیز در دعای «افتتاح»، بنده سالک از خدا این چنین طلب می کند: «اَللَّهُمَّ اِنَّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فی دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاسْلامَ وَ اَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلی طاعَتِکَ وَ الْقادَةِ اِلی سَبیلِکَ...؛ پروردگارا! دولت کریمه ای که اسلام و اهلش را به وسیله آن عزت بخشی و نفاق و منافقان را به خاک مذلت نشانی، از تو می طلبیم، و در آن حکومت ما را از داعیان و هدایتگران به طاعت خویش و از پیشوایان دعوت کننده به راه خود قرار ده.»

قرآن کریم انبیا و پیشوایان دینی را نصیحت کنندگان و خیرخواهان بشر معرفی می نماید که در سوره «اعراف» قرآن کریم از چهار نفر آنها یاد می نماید: حضرت نوح (ع)؛ حضرت هود (ع)؛ حضرت صالح (ع)؛ حضرت شعیب (ع). حضرت نوح (ع) می فرماید: «ابلّغکم رسالات ربی و انصح لکم»(37) پیامهای پروردگار را به شما می رسانم و شما را نصیحت می کنم.

حضرت هود (ع) گوید: «ابلّغکم رسالات ربی و أنا لکم ناصح امین»(38) رسالت های پروردگارم را به شما ابلاغ می کنم و خیرخواه امینی برای شما هستم.

حضرت صالح (ع) گوید: «یاقوم لقد ابلغتکم رسالات ربی و نصحت لکم و لکن لا تحبّون الناصحین»(39) ای قوم! من رسالات پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و برای شما خیرخواهی را انجام دادم، ولی شما خیرخواهان را دوست ندارید.

حضرت شعیب (ع) گوید: «لقد ابلغتکم رسالات ربی و نصحت لکم»(40) من رسالات پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و برای شما خیرخواهی نمودم.

آری، پیامبران الهی برای آگاهی و آشنایی بشر به وظایف خویش و تربیت اخلاقی آنان، از نصیحت و خیرخواهی به عنوان یک روش استفاده نموده اند.

پیامبر گرامی اسلام (ص) انسانها را به نصیحت کردن یکدیگر تشویق می فرماید: «انّ اعظم الناس منزلة عندالله یوم القیامة امشاهم فی ارضه بالنصیحة لخلقه»(41) بزرگترین مردم از لحاظ مرتبه نزد خدا در روز قیامت کسی است که برای نصیحت خلق در زمین بیشتر سعی و تلاش نماید.

در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که می فرماید: «یجب للمؤمن علی المؤمن النصیحة له فی المشهد و المغیب»(42) بر مؤمن واجب است که در حضور و غیاب، خیرخواه مؤمن باشد و نیز می فرماید: «علیکم بالنّصح لله فی خلقه فلن تلقاه بعمل افضل منه»(43) بر شما باد به نصیحت کردن مخلوق برای رضای الهی که خدا را به عمل بهتر از آن ملاقات نکنی.

هدف از ارشاد و نصیحت، ارتقای سطح تربیت و فرهنگ و ترویج فضایل اخلاقی و تعظیم شعائر است. گرچه برخاسته از ترک واجب یا ارتکاب کار حرامی نباشد، یعنی لازم نیست تا از شخصی گناه یا ترک واجبی سر زند که به خاطر جلوگیری از آن این کار واجب شود. بلکه بیشترین هدف از این عمل، پیشگیری و ایجاد مصونیت در جامعه، نسبت به جرم و سرپیچی از وظیفه، محسوب می شود، و همین نیز تفاوت آن با امر به معروف و نهی از منکر است. و این کاری است بس شریف که هم شکر زبان است و هم زکات دانش.

نکته ای که تذکر آن ضروری می نماید این است که برخی از مردم وقتی کار خطایی و یا عیبی را از کسی مشاهده می کنند، در مقابل چشم دیگران آن را برای وی بازگو می کنند و در جمع مردم به او تذکر می دهند. این شیوه، گذشته از این که آبروی او را برده و سایر افراد را که ممکن است متوجه خطای او نشده اند از عمل و رفتار او آگاه می سازد و چنین امری شاید از مصادیق اشاعه فحشاء هم محسوب شود نصیحت و تذکر را بی اثر ساخته و ممکن است موجب دشمنی و عداوت او نیز گردد. در حالی که صرفنظر کردن از آن در آن هنگام و یادآوری آن در «پنهانی»، تأثیر سخن را چندین برابر خواهد کرد، زیرا مربی با این عمل، صداقت و دلسوزی خود را ثابت نموده و با جلب اعتماد او، به مقصود تربیتی خود نزدیک می شود.

امام عسکری (ع) می فرمایند: «مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرّا، فَقَدْ زانَهُ وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِیَةً، فَقَدْ شانَهُ»(44) هر کس برادر دینی خویش را در پنهانی پند و اندرز دهد، مایه زینت او شده و کسی که او را در حضور دیگران اندرز دهد، مایه خواری او شده است.

این نکته به ویژه در ارتباط والدین با فرزندان خود از اهمیت بسزایی برخوردار است، زیرا پدر و مادر از هر کس بدین امر سزاوارترند که در عین دلسوزی و مراقبت از حال فرزندان خود و هدایت و تذکر به موقع خطاهای آنها، عیب پوش جوانان و نوجوانان خویش باشند و نقایص و خطاهای آنان را، نزد هیچ جمعی برملا نکنند.

5 ـ وصیت به خیر و حق

قرآن کریم، یکی از روشهای مؤثر و مفید در تربیت را مسئله «وصیت» دانسته است. وصّیت به عنوان یک روش تربیتی فقط در هنگام مرگ و آن هم برای تقسیم اموال و تعیین تکالیف به کار نمی رود، بلکه وصیت که به معنای سفارش و خواستن بعضی از امور است، به صورت گسترده در شریعت اسلام برای بیان وظایف فردی و اجتماعی و رعایت مسایل اخلاقی به کار رفته است.

قرآن کریم از حضرت عیسی (ع) نقل می کند: «و اوصانی بالصلوة و الزکوة ما دمت حیّاً»(45) خداوند به من وصیت و سفارش کرد که تا وقتی زنده هستم، نماز بخوانم و زکات بپردازم.

خداوند به انسان سفارش می کند که «و وصّینا الانسان بوالدیه حُسنا»(46) با پدر و مادر خود به خوبی رفتار کند، ولی اگر آنها فرزندان خود را وادار کنند که: «لتشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما»(47) آنچه را که نمی دانند شریک خدا قرار دهند، در این صورت نباید از آنان اطاعت کند.

قرآن کریم می فرماید انسانها در قیامت در خسران و زیان هستند، مگر کسانی که اهل ایمان و عمل صالح باشند و مردم را به حق و حقیقت و صبر و استقامت و فضایل اخلاقی و مکارم نفسانی توصیه کنند.(48)

پیامبر اکرم (ص) بسیاری از مسایل تربیتی و اخلاقی را به صورت وصیت بیان داشته اند. وصیّت های آن حضرت به تفصیل در کتاب «مکارم الاخلاق» مرحوم طبرسی درج شده است. از جمله وصیّت های آن حضرت به امام علی (ع) این است که چهار چیز را قبل از چهار چیز دریاب: «شبابک قبل حرمک و صحتک قبل سقمک و غناک قبل فقرک و حیاتک قبل مماتک» جوانی را قبل از پیری؛ سلامتی را قبل از بیماری؛ بی نیازی را قبل از فقر؛ زندگی را قبل از مرگ.

6ـ روش تفکر در طبیعت

در قرآن کریم بیش از 750 آیه اشاره به ظواهر طبیعت می کند. ابعاد گوناگون جلوه ها و زیبایی های آن را یادآور می شود. در اغلب این آیات، ما را توصیه به مطالعه کتاب طبیعت و پندآموزی آن می کند. بی گمان، هدف این آیات، طرح علوم طبیعی و بیان قوانین آن نیست، هر چند به نکاتی اشاره دارد که پس از قرنها اهمیت و حساسیت آن شناخته شده و خبر از این حقیقت می دهد که گوینده آن در اتصال به مبدأ الهی و آفریننده جهان است. آفریننده ای که از همه چیز خبر دارد و با آگاهی آنها را پدید آورده و برای ما رام کرده است. قرآن کتاب هدایت است و منظور از ذکر این شگفتی ها تدبر در موجودات طبیعی و توجه به نشانه های آن در اصل خلقت است. از این رو در آیات مختلف به تدبّر و تفکّر در طبیعت دستور داده است. چه آنها که به تفکّر در مجموعه خلقت امر کرده و چه آنها که به اندیشه در جزء جزء آن، مانند زنبورعسل، شتر، کوه ها و نهرها، درختان و میوه ها، باران، آفتاب و ماه، خواب و غیر آن فرمان داده است.(49)

جهان آفرینش آنقدر حیرت انگیز و شگفت آور است که بشر عادی هیچگاه نمی تواند مدّعی شود که به تمامی اسرار آن واقف گشته است. و آنچه تاکنون بدان دست یافته، در برابر مجهولاتش همچون قطره ای در کنار اقیانوس بیکران است. بر اساس تعلیم قرآن کریم، شماره موجودات الهی و اسرار آن، پایان ناپذیر است.(50)

جهان طبیعت دو چهره دارد، یکی ملک و دیگری ملکوت. صورت ملک آن همین ظاهر طبیعت، و ملکوت عالم، باطن و حقیقت آن است. و به بیان دیگر، ملکوت جهان جنبه ربطی و وابستگی آن به مبدأ آفرینش است.

تفکّر در طبیعت دو دستاورد مهم برای بشر به ارمغان دارد؛ یکی آنکه او را بر طبیعت تسخیر بیشتری می بخشد و در جهت بهره وری زیادتر و قانونمندتر به او کمک می کند و دیگر این که راه ورود به ملکوت عالم را به روی او باز می کند.

بسیاری از متفکّران در عملیّات فکری و پژوهشی خود، تنها در همین محدوده مُلک می مانند و ورای آن را جستجو نمی کنند و در نظر این کسان، جهان طبیعت، جز همین ظاهر آن چیز دیگری نیست.

قرآن کریم درباره آنان می فرماید: «یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون»(51) آنان جز ظاهری از زندگی دنیا نمی دانند و از ورای آن که جهان آخرت است غافل اند.

اینان در تحقیقات خود چنانچه بدان سوی دیگر نیز هدایت شوند، بدان پشت می کنند و به حسابش نمی آورند.

قرآن کریم درباره آنان می فرماید: «... و إن یروا سبیل الرّشد لایتخذوه سبیلا و ان یروا سبیل الغیِّ یتخذوه سبیلا ذالک بانّهم کذّبوا بآیاتنا و کانوا عنها غافلین»(52) اگر راه رشد بر آنان عرضه شود دنبال نمی کنند و اگر طریق ضلالت به آنان ارائه شود می پذیرند و این بدان خاطر است که نشانه ها و آیات ما را تکذیب کرده و از آن غافل اند.

در حالی که بر اساس آنچه از آیات قرآنی استفاده می شود، تفکّر صحیح در پدیده ها و موجودات دنیای طبیعت، به جهت ارتباط و پیوستگی عمیق بین مُلک و ملکوت، انسان را به صورت قهری به سوی عالم ملکوت هدایت می کند. برای نمونه، قرآن کریم می فرماید: «الّذین یذکرون اللّه قیاما و قعودا و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربّنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النّار»(53) بر اساس آنچه از آیات قرآنی استفاده می شود، تفکّر صحیح در پدیده ها و موجودات دنیای طبیعت، به جهت ارتباط و پیوستگی عمیق بین مُلک و ملکوت، انسان را به صورت قهری به سوی عالم ملکوت هدایت می کند.

آنهایی که چه در حال قیام و چه در حال نشستن به یاد خدایند و در آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند می گویند پروردگارا! باطل و بیهودگی در ساحت خلقتت راه ندارد. پاک و منزهی. ما را از عذاب جهنّم محافظت فرما!

امام خمینی (ره) در این زمینه می گویند: «اگر تدبّر در آفرینش آسمانها و زمین نموده و به صنفهای فرشتگان آسمانی و زمینی و صفها و طوایف سپاهیان «اللّه» ایمان آوردی ... حقیقت نفوذ مشیّت الهی و حتمیّت آن و بسط احاطه آن برای تو مکشوف می شود ...»(54) در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «أفضل العبادة إدمان التّفکر فی اللّه و فی قدرته» بافضیلت ترین عبادتها تداوم تفکّر و اندیشه در صفات خدا و مظاهر قدرت او است.(55)

7ـ یاد مرگ و قیامت

قرآن کریم یکی از روشهای مؤثر در تربیت را «یاد مرگ و قیامت» دنسته است. این صحیفه آسمانی وقتی پیامبران الهی را به عظمت و بزرگی یاد می کند، می فرماید: یاد قیامت و سرای آخرت بود که آنها را به این مرتبه والا و مقام و منزلت عالی انسانی رسانید.

«به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را صاحبان (دستهای نیرومند) و (چشمان بینا) ما آنها را با خلوص ویژه ای خالص کردیم و آن یادآوری سرای آخرت بود و آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند.»(56)

قرآن کریم علت تباهی و سقوط افراد گنهکار را فراموشی قیامت و روز حساب دانسته و می فرماید: «کسانی که از راه خداوند گمراه شوند عذاب شدیدی به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند.»(57)

بی شک یکی از پندآموزترین و تکان دهنده ترین حوادث در زندگی بشری «مرگ» است، که توجّه بدان قلبهای مستعدّ را از خواب غفلت بیدار کرده و کاخ آمال و آرزوهای دروغین و خیالی شخص را بر سرش خراب می کند و غرور و نخوت را از اعماق جان آدمی ریشه کن می نماید. یاد مرگ و قیامت در تربیت و تهذیب روح انسان تأثیر فراوان دارد و در منابع روایی اسلام نیز بدان اشاره شده است.

امام صادق (ع) می فرماید: «ذکر الموت یمیت الشهوات فی النفس و یقلع منابت الغفلة و یقوّی القلب بمواعد اللّه و یرق الطبع و یکسر اعلام الهوی و یطفئ نار الحرص و یحقّر الدنیا»(58) یاد مرگ شهوات در نفس را می میراند و غفلت انسان را از بین می برد و باعث قوت قلب انسان به وعده های الهی می شود، طبیعت انسان را نرم و هوس را می شکند و آتش حرص را خاموش و دنیا را در نظر انسان حقیر می کند.

رسول اکرم (ص) می فرماید: «اکثروا ذکر هادم اللّذات»(59) زیاد به یاد از بین برنده لذّتهای مادی باشید.

امام علی (ع) می فرماید: «اکثروا ذکر الموت تهوّن علیکم المصائب»(60) زیاد به یاد مرگ باشید تا مصیبتها و سختیهای روزگار بر شما آسان شود.

از پیامبر اکرم (ص) روایت شه که فرمود: «برترین زهد در دنیا یاد مرگ است و برترین عبادت یاد مرگ است و برترین اندیشه یاد مرگ است.»(61)

و نیز فرمود: «زیرک ترین مردم کسی است که بیش تر به یاد مرگ باشد.»(62)

«هر کس زیاد به یاد مرگ باشد، به اندک سرمایه دنیا راضی می شود.»(63)

«هر کس زیاد به یاد مرگ باشد، خداوند او را دوست دارد.»(64)

آموزه های اسلامی برای تهذیب روح بشر و تربیت وی، موضوع یاد مرگ و قیامت را در ابعاد مختلفی مطرح کرده اند که به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم:

1ـ در طهارت: در دعای وضو می خوانیم: خداوندا! صورت مرا سفید گردان در روزی که صورتها سیاه خواهد بود. «اللّهم بیّض وجهی یوم تسودّ فیه الوجوه»

2ـ در نماز: در نماز می خوانیم: «مالک یوم الدین» از این که مسئله مالک و صاحب اختیار بودن خداوند در قیامت، در نماز مطرح شده، روشن می شود که انسان نمازگزار در نماز باید به یاد قیامت باشد.

3ـ در انفاق: «انما نطعمکم لوجه اللّه ... انا نخاف من ربّنا یوماً عبوسا قمطریرا»(65)

4ـ در روزه: پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «و اذکروا بجوعکم و عطشکم فیه جوع یوم القیامة و عطشه»(66) به وسیله گرسنگی و تشنگی روزه، از گرسنگی و تشنگی روز قیامت یاد کنید.

5 ـ در جهاد: قرآن کریم به کسانی که به بهانه گرمی هوا به جهاد نمی رفتند می فرماید: «قل نار جهنم اشدّ حرّاً لو کانوا یفقهون»(67) ای پیامبر! به آنان بگو آتش دوزخ از این هم گرمتر است، اگر می دانستید.

6ـ مبارزه با طاغوت: قوم فرعون هنگامی که ایمان آوردند و از فرعون برگشتند، فرعون آنان را به کشتن تهدید کرد آنها برای ادامه مبارزه با او موضوع قیامت را مطرح کردند: «انما تقضی هذه الحیوة الدنیا انّا الی ربّنا لمنقلبون.»(68)

7ـ در حمام: امام صادق (ع) می فرماید: «نعم البیت الحمام یذکر فیه حرّ جهنم»(69) حمّام خوب خانه ای است، زیرا انسان گرما و حرارت جهنم را در آن به یاد می آورد.

8 ـ در کار و کسب: قرآن کریم، به کسانی که کم فروش اند، می فرماید: «آیا اینها گمان نمی کنند که در روز قیامت (برای محاسبه ) مبعوث نمی شوند.»(70)

9ـ هنگام خواب: پیامبر اکرم (ص) فرمود: «اذا اویت الی فراشک فانظر ما کسبت فی یومک و اذکر انّک میّت و انّ لک معادا»(71) هرگاه به رختخواب رفتی، فکر کن در روز چه کاری انجام دادی و مرگ و قیامت را یادآور.

10ـ عیادت مریض؛ تشییع جنازه؛ زیارت قبور. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «عودوا المرضی و اتبعوا الجنائز یذکّرکم الآخرة»(72) «فزوروا القبور تذکر الموت»(73)

8 ـ مراقبه و محاسبه

یکی از روشهای تربیت در قرآن کریم «مراقبه و محاسبه» است که علمای اخلاق و ارباب معرفت درباره این موضوع بسیار تأکید و توصیه فراوان نموده اند.

معنای «مراقبه و محاسبه» مرحوم نراقی در «جامع السعادات» می نویسد: معنای «مراقبه» آن است که همیشه ملاحظه کند ظاهر و باطن خود را تا این که اقدام به

معاصی نکند و واجبات از او ترک نشود تا این که در هنگام محاسبه ملامت و ندامت متوجه او نشود. و معنای «محاسبه»، این است: که انسان در هر شبانه روز وقتی را معین کند که به حساب نفس خویش برسد که چه اعمالی را انجام داده و طاعتها و گناهانش را موازنه و سنجش نماید و نفس خویش را سرزنش کند. اگر در طاعت الهی تقصیر نموده یا مرتکب معصیت شده، و شکر نماید خداوند را اگر واجبات را انجام داده و معصیتی از او صادر نشده و شکر زیادتری نماید، اگر موفق به بعضی اعمال خیر و مستحبی شده است.»(74)

انسان باید همواره در طول روز و تا هنگام استراحت شبانگاهی به کشیک نفس پرداخته و لحظه ای از آن غافل نباشد تا وسوسه های نفسانی و حالات شیطانی نتواند وی را از جاده حق و اعتدال خارج کرده و به سوی عمل و یا صفتی زشت سوق دهد و یا کار پسندیده را در نظرش به صورت دیگری جلوه دهد و یا با تنبلی و کسالت او را از اقدام و ادامه بر انجام آن منصرف کند.

این قدم بسیار مهمی است که در آغاز، سخت و دشوار است، ولی به تدریج از دشواری آن کاسته و آسان خواهد شد.

امام علی (ع) می فرماید: «رحم اللّه عبدا راقب ذنبه و خاف ربّه»(75) خداوند رحمت کند بنده ای را که مواظب نفس خویش باشد (گناه نکند) و از خداوند خود بترسد.

فیض کاشانی(ره) می فرماید «مراقبت» دو قسم است:

اول: مراقبت کسانی که به پایه تقرب رسیده اند و از مقربین محسوب می شوند؛ به این است که از عظمت و جلال خدا کاملاً مراقبت می کنند و قلب را مستغرق جلال او می دانند و از هیبت او شکسته حالند و نمی توانند به دیگری توجه کنند و این افراد کسانی اند که به غیر از خدا نظری ندارند و خداوند کارهای دیگر آنان را کفایت می کند.

دوم: مراقبت مردم پرهیزکار که اصحاب یمین اند و آنها افرادی هستند که کاملاً می دانند خدا از ظاهر و باطنشان با خبر است و ملاحظه جلال و جمال او آنان را به وحشت نینداخته و دلهایشان به حد اعتدال باقی است و از هر عملی که باعث رسوایی در عالم آخرت می شود، از آن خودداری می نمایند.(76)

اصولاً حسابرسی و تفتیش نسبت به حالات نفسانی و اعمال صادر شده از شخص در طول روز، از ضروری ترین کارهاست که بدون آن هیچ حرکتی رو به سامان نخواهد رفت. انسان در محاسبه است که نقاط ضعف و قوت خود را می یابد و به مقدار توانایی خود در برخورد با موانع و غلبه بر عوامل بازدارنده از حرکت به سوی هدف واقف می گردد.

امام علی (ع) می فرماید: «لازم است انسان عاقل به حساب خود رسیدگی کند و تمام عیبها و زشتی هایی را که دارد، نسبت به دین و رأی و اخلاق و ادب این که ثبت و ضبط کند و آنها را به ذهن خود بسپارد یا آن که در صفحه کاغذی بنویسد و برای برطرف نمودن آنها فعالیت کند.»(77)

امام رضا (ع) می فرماید: «لیس منّا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم»(78) آن کس که همه روزه به حساب خویشتن رسیدگی نکند از ما نیست.

کنترل و اداره نفس، کار آسان و ساده ای نیست، بلکه به تدبیر، بردباری و تلاش د فراوان نیاز دارد، مگر نفس امّاره به این سادگی تسلیم می شود؟ و مگر به آسانی پای میز محاکمه و حسابرسی حاضر می گردد؟ در این که چگونه به حساب خود بپردازیم، باید گفت: یکی از راه هایی که در حسابرسی نفس، مؤثر و مفید است، این است که انسان به یاد محاسبه شدید و سخت قیامت بیفتد که در آن هنگام از جن و انس حسابرسی دقیق می کنند. قرآن کریم می فرماید: «سنفرغ لکم ایّه الثقلان»(79) به زودی به حساب شما می پردازیم ای دو گروه انس و جن!

امام علی (ع) می فرماید: «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا و زنوها قبل ان توازنوا»(80) قبل از آن که در قیامت به حساب شما برسند، در دنیا به حساب خود بپردازید و قبل از آن که کارهای شما رابسنجند، خود رابسنجید.

قرآن در آیات متعدد موضوع حسابرسی قیامت را مطرح نموده که به جهت اختصار به چند مورد اشاره می کنیم:

1ـ «و ان تبدوا ما فی انفسکم او تخفوه یحاسبکم به اللّه»(81) اگر آنچه را در نفس دارید ظاهر سازید یا مخفی کنید، خدا شما را به آن حساب خواهد کرد.

2ـ «و نضع الموازین القسط لیوم القیامة فلا تظلم نفس شیئا و ان کان مثقال حبة من خردل اتینابها و کفی بنا حاسبین»(82) میزانهای عدالت را در قیامت برپا می داریم، پس هیچ کس مورد ستم قرار نخواهد گرفت و اگر به مقدار یک مثقال از دانه خردل، عمل داشته باشد آن را برای حساب خواهیم آورد و خود ما برای حسابگری کافی هستیم.

3ـ «یومئذ الناس اشتاتا لیروا اعمالهم فمن یعمل مثقال ذرّة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرّة شرا یره»(83) در قیامت مردم دسته دسته خارج می شوند تا اعمالشان را مشاهده کنند پس هر کسی ذرّه ای کار خیر انجام داده باشد آن را خواهد دید و هر کس ذرّه ای کار شر انجام داده باشد آن را مشاهده خواهد نمود.

قرآن کریم برای تربیت بشر در مورد فراوانی می فرماید: خداوند رقیب و عالم به اعمال شما است: «همانا خداوند بر اعمال شما مراقب و حافظ و آگاه است.»(84)

حضرت عیسی (ع) می فرماید: هنگامی که مرا از میانشان گرفتی تو خود مراقب آنها بودی. از آیات قرآن به استفاده می شود که همه اعمال و حرکات و گفتار و حتی نفس کشیدنها و افکار و نیّات آدمی در نامه عملش ثبت وضبط می گردد و برای حساب قیامت باقی می ماند. ازاین رو، بر هر انسان مؤمن لازم است مواظب و مراقب نفس خویش باشد که گناه نکند و فرائض الهی از او ترک نشود. قرآن کریم می فرماید: «و وضع الکتاب فتری المجرمین مشفقین مما فیه و یقولون یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لایغادر صغیرة و لا کبیرة الّا احصاها و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا یظلم ربک احدا»(85) و کتاب نهاده می شود، پس مجرمین را می بینی که از آنچه در نامه عملشان به ثبت رسیده، ترسانند و می گویند: ای وای این کتاب چگونه هیچ امر کوچک و بزرگ را فرو نگذاشته، مگر آن که آن را به شمار آورده است و همه اعمالشان را حاضر می یابند و پروردگارت به هیچ کس ظلم نمی کند. «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء تودلو انّ بینها و بینه امدا بعیدا»(86) روز قیامت هر کسی هر عمل خیری را انجام داده، حاضر می یابد و نیز هر عمل بدی را مرتکب شده حاضر می یابد و آرزو می کند که بین او و عملش فاصله زیادی باشد.

پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ

87. سوره تحریم، آیه 11 و 12.

88. سوره هود، آیه 46 ـ 42.

89. سوره کهف، آیه 26 ـ 9.

90. سوره اعراف، آیات، 113 و 120؛ سوره یونس، آیه 80 به بعد؛ سوره شعراء، آیه 38 ـ 46.

91. سوره یوسف، آیات 21 ـ 56.

92. سوره کهف، آیات 9 ـ 26.

93. سوره ابراهیم، آیات 35 ـ 41، سوره حج، آیه 51،43،42،26،58 سوره شعراء، آیات 69 ـ 92؛ سوره صافات، آیات 83، 113.

94. سوره ابراهیم، آیات 35 ـ 41، سوره حج، آیه 51،43،42،26،58 سوره شعراء، آیات 69 ـ 92؛ سوره صافات، آیات 83، 113.

95. سوره اعراف، آیات 59 ـ 64 ؛ سوره یونس، آیات 71 ـ 73 ؛ سوره نوح، آیات 1ـ 27؛ سوره هود، آیات 2 ـ 49 ؛ سوره صافات، آیات 75 ـ 82.

96. سوره نساء، آیه 163 ؛ سوره انعام، آیه 44 ؛ سوره انبیاء، آیات 83 و 84 ؛ سوره ص، آیات 41 ـ 44.

97.سوره سبأ، آیات 4 ـ 13 ؛ سوره ص، آیات، 17 ـ 26؛ سوره انیباء، آیات 78 ـ 80 ؛ سوره بقره، آیه 251.

98. سوره انعام، آیه 90.

99. سوره احزاب، آیه 21.

100. سوره قلم، آیه 4.

101. حاج شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج1، ص 410.

102. سوره توبه، آیه 128.

103. سوره فاطر، آیه 8.

104. سوره کهف، آیه 6.

105. سوره شعرا، آیه 3.

106. نهج البلاغه، خطبه: 192.

107. مفردات راغب اصفهانی، ص 48 ؛ تفسیرالمیزان، ج 2، ص 127.

108. سوره طه، آیه 2؛ سوره کهف، آیه 6، سوره شعراء، آیه 3، سوره نحل، آیه 82.

109. زمخشری، کشاف، ج1،ص 182.

110. فخررازی، تفسیرالکبیر، ج 6، ص 14.

111. سوره بقره، آیه 213.

112. سوره کهف، آیه 56.

113. سوره نازعات، آیه 45.

114. سوره یس، آیه 70.

115. سوره یونس، آیه 57.

116. سوره بقره، آیه 66 ؛ سوره آل عمران، آیه 138؛ سوره مائده، آیه 46؛ سوره نور، آیه 34.

117. سوره لقمان، آیه 13.

118. سوره سبأ، آیه 46.

119. استاد شهید مطهری، ده گفتار، ص 224.

120. سوره لقمان، آیه 13.

121. سوره هود.

122. صحیفه سجادیه، دعای20، مکارم الاخلاق.

123. سوره اعراف، آیه 62.

124. سوره اعراف، آیه 68.

125. همان، آیه 93.

126. همان.

127. اصول کافی ، ج2، ص 258.

128. فروع کافی، ج 3، ص 296 ـ 297.

129. بحارالانوار، ج 74، ص 338.

130. تحف العقول، ص 368.

131. سوره مریم، آیه 31.

132. سوره عنکبوت، آیه 8.

133. همان.

134. سوره عصر، آیه 2 ـ 3.

135. سوره آل عمران، آیه 191؛ سوره رعد، آیه 3؛ سوره نحل، آیات 10 ـ 11 و 69 ؛ سوره غاشیه، آیات 17 ـ 20 ؛ سوره نبأ، آیه 6 ـ 16 .

136. سوره لقمان، آیه 27 ؛ سوره کهف، آیه 109.

137. سوره روم، آیه 7.

138. سوره اعراف، آیه 146.

139. سوره آل عمران، آیه 191.

140. شرح دعای سحر، ص 187.

141. وسائل الشیعه، ج11، ابواب جهاد نفس، باب 5، ح 1 ص153.

142. سوره ص،آیه 46.

143. همان، آیه 26.

144. بحارالانوار، ج6، ص 132ـ 133.

145. همان.

146. همان.

147. همان، ص 137.

148. همان، ص 135.

149. همان، ص 136.

150. همان، ج 16، ص 265.

151. سوره انسان، آیه 10.

152. بحارالانوار، ج 96، ص 356.

153. سوره توبه، آیه 81.

154. سوره طه، آیه 72.

155. بحارالانوار، ج 73، ص 77.

156. سوره مطففین، آیه 4.

157. بحارالانوار، ج 76، ص 190.

158. مستدرک، ج 1، ص 119.

159. بحارالانوار، ج 22، ص 530.

160. جامع السعادات ، ج3، ص 640.

161. غررالحکم.

162. حقایق، ص 304.

163. بحارالانوار، ج 17، ص 116.

164. اصول کافی ، ج2، ص 455.

165. سوره الرحمن، آیه 26.

166. غررالحکم، ص 385.

167. سوره بقره، آیه 284.

168. سوره انبیاء، آیه 47.

169. سوره زلزال، آیه 8.

170. سوره نساء.

171. سوره کهف، آیه 49.

172. سوره آل عمران، آیه 30.

  • سوره لقمان

 اوج آموزه‌های قرآن در این زمینه در سوره لقمان است که خداوند متعال به‌صورت مستقیم محورهای مختلف تربیتی را از زبان لقمان خطاب به فرزندش بیان کرده است.

بهاروند تصریح کرد: نمونه زیبای نقش ترییتی  کودکان در قرآن، پند و اندرزهای لقمان حکیم به فرزند خویش است‌، جایی‌که در تربیت آداب نیکوی اخلاقی، می‌فرماید: به خاطر بیاور هنگامی را که لقمان به فرزندش گفت‌: پسرم‌! چیزی را همتای خدا قرار مده که شرک‌، ظلم بزرگی است‌.

وی افزود: قرآن کریم در آیه 16 سوره لقمان در یکی دیگر از اندرزهای تربیتی خود می‌فرماید: «یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ؛ اى پسرک من اگر [عمل تو] هموزن دانه خردلى و در تخته‏سنگى یا در آسمانها یا در زمین باشد خدا آن را مى‏‌آورد که خدا بس دقیق و آگاه است».

مسئول عقیدتی کانون اصلاح و تربیت خرم‌آباد افزود: خداوند در پایان موعظه‌های اخلاقی فردی و اجتماعی سوره لقمان چنین بیان می‌فرماید: با بی‌اعتنایی از مردم روی مگردان‌ و مغرورانه بر زمین راه مرو اعتدال را رعایت کن‌، و اینها نمونه‌های بارز و کلیدی فرزندداری برای خانواده‌های امروزی است.

  • سوره لقمان


نکات و پیامهای سوره لقمان


1- توجّه دادن فرزند به علم و قدرت الهى، نشانه‏ى حکمت است. (آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ ... یا بُنَیَّ)


2-در موعظه، براى هر توصیه‏اى نام مخاطب را تکرار کنیم. (تکرار (یا بُنَیَّ) در این سوره و تکرار (یا أَبَتِ)


3-در یک ارزیابى و نظارت کامل، باید کوچک‏ترین کارها نیز مورد توجّه قرار گیرد. (مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ) )


4-اعمال انسان، در این جهان از بین نمى‏رود. (یَأْتِ بِهَا اللَّهُ)


5-یکى از وظایف والدین نسبت به فرزندان، سفارش به نماز است. (یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ)


6-در سفارش‏هاى لقمان، نُه امر، سه نهى آمده است:نه امر: 1- نیکى به والدین. 2-تشکر از خدا و والدین. 3- مصاحبت همراه با نیکى به والدین.4- پیروى از راه مؤمنان و تائبان. 5- برپا داشتن نماز. 6- امر به معروف. 7- نهى از منکر.8- اعتدال در حرکت. 9- پایین آوردن صدا در سخن گفتن.و امّا سه نهى: 1- نهى از شرک. 2- نهى از روى گردانى از مردم. 3- نهى از راه رفتن با تکبّر.

  • سوره لقمان

  «تربیت» از ارکان مهم واساسی سعادت بشر است ، تحقق خوشبختی ها و بدبختیها جسمی و روانی یک فرد ، یک خانواده ، یک ملت و خلاصه تمام مردم جهان ارتباط مستقیم به نوع تربیت آنها از هنگام طفولیت دارد. هرچند عوامل ارثی و ژنتیک نیز درکیفیات جسمانی و روانی انسان تاثیر دارند اما آنچه که دراین سلسله بحثها ، بیشتر مورد نظر ماست عوامل محیطی و تاثیر آنها در تربیت کودک است.ازدیدگاه بسیاری از صاحب نظران ، تاثیر «تربیت» بحدی است که حتی می تواند آثار صفات ارثی و ژنتیک را در انسان از بین برده و صفات و حالات جدیدی را جایگزین آنها نماید. دراسلام نیز مسله «تربیت» از اهمیت فوق العادی برخوردار است تا آنجا که می توان گفت : اصولاً هدف اصلی ارسال کتب و ادیان آسمانی و بعثت انبیاء الهی نیز همین تربیت صحیح بشر بوده است .بنابراین، اهمیت مسله تعلیم و تربیت دررابطه با خوشبختی و یا شقاوت نهائی انسان بسیار واضح و روشن است، آنچه که قابل توجه ودقت است اینکه بدانیم تربیت صحیح و ثمربخش تا حدود زیاد درگرو این است که پدران و مادران از ابتدای کودکی فرزندان خود- و حتی قبل تولد آنان – به این مهم توجه داشته و نهایت سعی و تلاش خود را درجهت تربیت اولادی صالح بکار ببرند. یکی از بزرگترین و بهترین الگوهای تربیتی کتاب خداوند ،قرآن مجید می باشد. قرآن که کلام خداوند می باشد ،سرشار از مسائل تربیتی می باشد . تامل درقرآن مجید به خوبی این نکته را آشکار می سازد که کلام خداوند ، به تمام معنی یک الگو تربیتی کامل می باشد. علاو برقرآن مجید دقتّ درسخنان اهل بیت ، ما را با مسائل تربیتی بسیار آشنا می سازد مسائل تربیتی به قدری گسترده است که اگر آدمی بخواهد آنها را بیان کند . اگر سالها وماهها تلاش کند شاید بتواند گوشه ای از آن را بیان کند. به همین دلیل سعی ما بر این است که با رجوع به قسمتی از آیات قرآن ، نکات تربیتی آن را بیان کنیم.دراین بین تصمیم گرفتیم که مسائل تربیتی بیان شده توسط لقمان درسوره لقمان را بیان کنیم .یکی از زیباترین جلوه های تربیتی قرآن ، توصیه های تربیتی لقمان حکیم به فرزندش می باشد . دریک نگاه گذرا به آنچه لقمان حکیم به فرزندش توصیه می کند ، این مطلب به ذهن می رسد که لقمان مسائل را به طور کلی بیان کرده است و نکات تربیتی زیادی از آن برداشت نمی شود ، اما زمانیکه دراین مسائل دقیق می شویم به خوبی پی می بریم آن چه لقمان بیان کرده است ، نکات تربیتی آموزنده ای است که می تواند الگوی مناسبی برای هر پدر و مادر و مربی تربیتی باشد.علاوه بر آنچه درسوره لقمان از نصایح آن مرد حکیم و فرزانه بیان شده است ، دراحادیث و روایات بسیاری از نصایح و نکات تربیتی لقمان نیز بیان شده است که یک الگوی تربیتی کامل را به وجود می آورد.

  تعریف مفاهیم و اصطلاحات :

لقمان : نام مردی حکیم ، بنا بر روایات اسلامی اصلش حبشی بوده و درروزگار حضرت داوود(ع) می زیسته و درقرآن ذکر وی آماده است.[1] .«در تفاسیر آمده است لقمان غلامی سیاه از مردم سودان مصر بوده و با وجود چهره نازیبا ، دلی روشن و روحی مصفا داشت ، او از همان آغاز براستی سخن می گفت ، امانت را به خیانت نمی آلود و درمواردی که به او مربوط نبود دخالت نمی کرد»4  سوره لقمان : مشهور میان مفسران این است که این سوره درمکه نازل شده است این سوره درعظمت و خط هدایتی ودرباره عقاید دینی، مبدا ومعاد و نبوت بحث می کند دراین سوره قسمتی از سخنان حکمت آمیز لقمان را به میان آورده وبه یکتاپرستی و مبارزه با شرک ، احسان به والدین ، امر به معروف و نهی ازمنکر و تواضع و خوش رویی با مردم و اعتدال را توصیه کرده است.آنگاه با اشاره به مسائل معاد هشدار می دهد که رستاخیز را فراموش نکنید سوره به نام حضرت لقمان نام گرفته است    

        1- تربیت به لحاظ لغوی

1-    ربا ،یربو : زمانیکه که تربیت از این ریشه باشد ، به معنایی افزودن ، پرواندن ، برکشیدن  رویاندن، و تغدیه کودک است.[2]

2-    ربی ، یَربَی: اگر تربیت از این ریشه باشد به معنای رشد کردن ، به معنای رشد کردن برآمدن و قدکشیدن و بالیدن است.

3-    ربّ، یُرَبُّ: معانی : پروردن، سرپرستی و رهبری کردن ، به تعالی و کمال رساندن، و درنهایت اگر درباره انسان بکار افتد جامع ترین معنایش فرهیختن اوست. [3] هرکجا درقرآن تربیت از دو ریشه اوّلی و دوّمی گرفته شده است به معنای رشد و نمو جسمی بوده است .برای مثال آنجا که درقرآن کریم می خوانیم : « وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا » بگو خدایا بر والدین من که مرا درکودکی تربیت کردند رحم نما.[4] وچون کلمه صغیر در برابر کبیر است و این بدان معنی است که تربیت به معنای رشد و نمو جسمی می باشدو همچنین زمانیکه فرعون خطاب به موسی می گوید: آیا ما تو را درکودکی تربیت نکردیم ،مراد رشد جسمانی می باشد نه تهذیب اخلاقی . می توان گفت که کلمه تربیت بیشتر از ریشه َرَبّ، یُرَبَّ گرفته شده است که بدین معناست که انسان چه کسی را رب و پروردگار خویش بر می گزیند و این بدان معناست که اگر انسان درست تربیت شود خداوند را رب و پروردگاه خویش می داند و اوامر و دستورات خداوند را اطاعات می کند.[5]   2-تربیت به لحاظ مفهومی برای تربیت تعاریف متعددی ارائه شده است که دراینجا به برخی از آنها اشاره می شود: -         تربیت عبارت است از اداره و هدایت جریان ارتقایی و رشد بشر به منظور جهت دادن او به سوی کمال بی نهایت . -         تربیت فعالیتی است مداوم ، جامع و برای همه ، برای رشد و تعالی انسان ، غنای فرهنگ و تکامل جامعه . -         تربیت مجموعه راه ها و روش هایی است که شخص برای رشد و تکامل توانایی ها نظرات و دیگر اشکال رفتارش که درجامعه وی ارزش مثبت دارند، درپیش می گیرد. -         «امیل دورکیم» تربیت عملی می داند که نسل های بالغ برروی نسل هایی که هنوز برای زندگی اجتماعی به حد بلوغ نرسیده اند ، انجام می دهند و غرض ازآن برانگیختن یک دسته حالات جسمانی و عقلانی و اخلاقی کودک است که مقتضای جامعه سیاسی و محیط اجتماعی است که کودک اختصاصاً برای زندگی درآن آماده می شود. دراینجا سخن حضرت علی (ع) را درتوصیف انصار به منزله یکی از پرورش دهندگان اسلام می آوریم : « هم والله ربواالاسلام کمایربیالفلومع غنائهم،بایدیهم السباط،و السنتهمالسلاط» به خداوند آ«ان اسلام را پروراندند ، چونان مادری که فرزندش را بپروراند ، با توانگری و دست های بخشنده و زبان های برنده» درکلام حضرت مفهوم «ربو» به معنی پرورش دهنده و رشددادن آمده است .  راغب اصفهانی درالمفردات نیز واژه «رَبَّ»را تربیت کردن و پرورش دادن معنی کرده است . «الربّ فی الاصل التربَّه وَهوَانشاءَالشَی حالاًفحالاًالی حَدَّ التَّمام» تعاریف یاد شده از تربیت به مواردی چون: سازگاری با محیط ، انتقال فرهنگ رشدو تکامل آدمی افزایش یافتن ، پرورش دادن و .....اشاره می کنند. درنهایت می توان گفت : «تربیت درواقع عبارت است از آماده سازی شرایط پیرامونی فرد برای ایجاد تغییرات مطلوب برای رسیدن به رشد و کمال مطلق درآدمی» هرکودک و نوازدی با استعداد و شایستگی خاصی دیده به جهان می گشاید و دست آفرینش او را درمسیر تکاملی و خوشبختی قرار می دهد. سعادت و نیک فرجامی از آن کودکی است که پس از شناخت قابلیت و شایستگی ویژه او به پرورش استعداد وی همت گمارده شود. حقیقت تربیت جز شناخت ویژگیهای کودک و فضیلت بخشیدن به استعداد و شایستگی های پنهانی او، چیز دیگری نیست و به عبارت روشن تر، واقعیت تربیت پس از شناخت شایستگی ها ، فراهم ساختن زمینه برای تکامل و پیشرفت همه جانبه موجودی است که قابلیت رشد و نمورا دارد تا هرنوع کمالی که به طور قوه نامرئی و درآن هست ، به مرحله بروز برسد.[6] به طور خلاصه می توان گفت تربیت عبارت است از فراهم کردن زمینه ها عوامل برای به فعلیت رساندن و شکوفایی استعداد های انسان درجهت مطلوب. برای موفقیت درهر کاری به آگاهی به اسباب و وسائلی که بتواند بگونه ای سریع و آسان ما را در رسیدن به هدف یاری دهد. لازم است . اسلام پیروانش را به اتخاذ روشها و شیوه های درست درانجام کارها توصیه کرده است ،خداوند متعال درقرآن کریم سوره بقره آیه 189 می فرماید«نیکی آن نیست که از پشت دیوار به خانه ها درآئید (چه این کارها ناشایسته است)نیکی آن است که شخص تقوا پیشه کند. درتفسیر آیه فوق ، امام محمد باقر فرموده: «اوتواالبیوت من ابوابها» ما ابواب و دعوت کنندگان به سوی بهشت هستیم »[7] هررشته از علوم ، متد و روش خاص به خود دارد که اگر درست و بجا بکار گرفته شود نتایج مطلوبی همراه خواهد داشت . تعلیم و تربیت نیز چنین است . به عبارت دیگر از روشهای تربیت اسلامی که لازم است به مربیان آموزش داده شود،روش موعظه است که لقمان نیز آز آن بهره برده است.       3- استنتاجات تعلیمی و تربیتی از سوره لقمان 1-3موعظه ونصیحت : وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ ای رسول ما را یاد کن وقتی که وقتی را که لقمان درمقام پند و موعظه به فرزندش گفت : ای پسر عزیزم هرگز به خدا شرک نیاور که شرک ستم بسیار بزرگی است. آنچه که در این آیه جلب توجه می کند و توجه هر خوانندهای را به خود جلب می کند شیوه ای است که لقمان در نصیحت فرزندش بکار می برد . همانگونه که از آیه برداشت می شود و مخصوصاً با توجه به کلمه «یعظه» می توان گفت که لقمان برای تربیت فرزند خویش از شیوه موعظه استفاده می کنند که این شیوه های هدایت و دعوت مردم به سوی حق و مسیر درست زندگی آیه 125 سوره نحل نیز اشاره شده است که می فرماید:«ای پیامبر مردم را به حکمت(برهان) و پند و اندرز نیکو (موعظه ) به راه پروردگارت دعوت کن و به بهترین شیوه باآنها مناظره کن ، به تحقیق که پروردگارت از همه داناتر است به کسانیکه از راهش گمراه شده وبه کسانیکه هدایت یافته اند»روش حکمت ، موعظه و جدل می باشد که لقمان از روش موعظه استفاده می کند.یکی از روشهای تربیت موعظه است. موعظه با تعلیم و سخنرانی و اقامه برهان تفاوت دارد. واز تاثیر ویژه ای برخوردار است. موعظه شیوه ای از دعوت و تبلیغ است که قلب و دل را زیر نفوذ می گیرد و سختی ها و قساوتها رابه دقت نرمی بدل ساخته وروان را ازغبار ها و زنگارها می شوید ومستعد وصول به حق می نماید اسلام نیز موعظه را یک امر مفید وموثر می داند وهمه را به موعظه سفارش میکند حتی دانشمندان و افراد صالح نیز گاهگاه به موعظه نیازمند می شوند. با توجه به آنچه که بیان شدمی توان گفت .موعظه عبارت است از بیانی که نفس شونده را نرم و قلبش را به رقت آورد و موعظه بیانی خواهد بود که شخص موعظه گر با توجه به مطالب عبرت آور وپسندیده آنچه مایه صلاح و حال شنونده است بیان میکند.     درموعظ چند چیز با رعایت شود. اول- درصورتی پند وموعظه تاثیر دارد که واعظ به آنچه می گوید عمل کند. و علاو بر تذکر زبانی دررفتار و کردار نیز الگو سرمشق باشد. دوم – باید موعظه درخفا و به صورت خصوصی بر فرد القاء شود تا بهتر مورد قبول قرار گیرد،و به مقاومت و عناد کشیده نشود. سوم- بهتر است موعظه کوتاه باشد تا بهتر مورد قبول قرار گیرد ،مخصوصاً درمورد کودکان . چهارم- موعظه باید رسا و بلیغ و سنجیده و با اوضاع و شرایط شنوده وطرز فکرش مناسب باشد. پنجم – درموعظه باید گام به گام پیش رفت . باید ابتداء پایه ها را تثبیت و استوار ساخت ،بعد ازآن به تثبیت فروع پرداخت والّا غالباً اثر معکوس خواهد داشت. ششم – موعظه باید با کمال نرمی مدارا و به صورت خیر خواهی و دلسوزی انجام بگیرد،و از خشونت وملامت و اظهار برتری باید جداً اجتناب نمود. بنابراین ، پند وموعظه را می توان یکی از روشهای موثر و سودمند تربیتی دانست. که اولیا و مربیان می توانند دربعضی موارد از آن استفاده نمایند . لیکن مشروط به اینکه آداب پند دادن را بدانند تا موعظه آنان موعظه حسنه باشد. 2-3 روش تکریم شخصیت یکی از سرمایه های فطری وذخائر طبیعی که درباطن هر انسان براساس مشیت حکیمانه به ودیعه نهاده شده،غریزه حب ذات است. هر انسانی قبل از هرچیز و هر کس ، بخود علاقه دارد. یکی از طرق ارضای غریزه حب ذات، تکریم کودکان و توجه به شخصیت آنها است .اقمان حکیم نیز از این روش استفاده می کند وبرای شخصیت فرزند خود احترام قائل است و آن را تکریم می کند« یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ »[8]ای فرزند عزیزم نماز را بپا دارو امر به معروف و نهی از منکر کن 3-3 اهتمام به تربیت اجتماعی هنگامی که لقمان به فرزند خود سفارش میکند که امر به معروف و نهی از منکر رابه جای آورد، نسبت به فرزندش دیدی اجتماعی دارد. لقمان به بچه ها ، صرفاً به عنوان بچه ای که هیچ گونه مسئولیت اجتماعی ندارد ، نگاه نمی کند بلکه برای کودک مسئولیت اجتماعی درنظر می گیرد وکودک از منزلت و شخصیت والایی برخوردار است و به چشم حقارت نگریسته نمی شود و درواقع به بچه جرات و اعتمادبه نفس می دهد. بعبارتی دیگر آقای محسن شکوهی یکتا درکتاب خود می گوید « پدران و مادران که علاقه دارند فرزندی با شخصیت مطلوب پرورش دهند، لازم است از دوران کودکی به آن متوجه باشند و این خوی پسندیده را از ابتدا در آن احیاء نمایند . طفلی که درخانواده خوار و زبون شده است، دربزرگی نمی توان از او توقع استقلال و شخصیت داشت»[9] لقمان به خوبی با این مسله آشناست و طوری با فرزند خود رفتار می کند که فرزند احساس کند جزئی از جامعه است و باید برای ساختن جامعه ، فعالانه تلاش کند واز هرگونه گوشه گیری و کناره گیری از جامعه دوری گزیند. 4- شکیبایی در برابر مصائب و دشواریها و آثار آن « وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَکَ ۖ إِنَّ ذَٰلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ » از دیگر مسائل تربیتی بیان شده توسط لقمان ، آموزش شکیبایی در برابر دشوراریها می باشد . همان طور که می دانیم دستیابی به اهداف و مقاصد بلند ،تنها با پشتکار و شکیبایی امکان پذیر است . انسانها در همه مراحل زندگی نیازمند صبر و شکیبایی می باشند . پیامبران در سایه شکیبایی موفق به انجام کارهای بزرگ می شدند خداوند در قرآن آیه 24 سوره سجده می فرماید :« نظر به اینکه شکیبایی کردند وبه آیات مایقین داشتند از آنها امامـان ( پیشوایانی برگزیدیم که به فرمان ما ( مردم را ) هدایت می کردند .» آنچه می توان از این آیه برداشت کرد این است که صبر و شکیبایی و ایمان سرمایه امامت می باشند . و شرط پیشوایی را دو چیز دانسته است . ایمان به آیات الهی و استقامت و پایداری امروزه مشکلات اساسی مسلمان چه درایران و چه درکشورهای اسلامی ، آن است که اکثر آنها از معارف و آموزه های قرآن به دورنده صبعاً کسی به محتوی قرآن ایمان قاطع نداشته باشد وسست و نامقاوم خواهد بود وزود منحرف می شود یک رهبر آگاه در برابر همه مشکلات باید شکیبایی و استقامت کند و هرگز از میدان حوادث در نرود ، بیتابی و جزم نکند ، زمام اختیار را از دست ندهد . مأیوس نگردد تا به هدف بزرگ نائل شود . در تفسیر نمونه آمده است که دلیل پیروزی پیامبران بر مشرکان و کافران صبردر برابر مشکلات بود .  پیامبر (ص) صبر و شکیبایی پیشه کرد تا انواع تیرهای تهمت را به سوی او پرتاب کردند . سینه پیامبر از سخنانشان تنگ شد . خداوند این سخن را براو نازل کرد : «می دانیم که سینه ات از سخنان آنها تنگ می شود اما تسبیح و حمد پروردگار را به جای آور و از سجده کنندگان باش و بار دیگر او را تکذیب کردند و متهم ساختند ، او اندوهگین شد ، خداوند این سخن را بر او نازل کرد کهمی دانیم سخنان آنها ، تو را غمگین می کند اما بدان هدف ، آنها تکذیب تو نیست ، این ظالمان آیات خدا را تکذیب می کنند ، پیامبرانی که پیش از تو بودند ، آماج تکذیب قرار گرفتند اما شکیبایی پیشه کردند . و ازاین رو بود که پیامبر (ص) فرمود .: صبر بر ایمان همچون سر است در مقابل تن و سرانجام این استقامت و صبر ، سبب پیروزی او بر مشرکان شد» یکی از روشهای تربیتی این است که والدین فرزندان را بامشکلات آشنا سازند. اگر پدران و مادران صبر و شکیبایی را به فرزندان خود تعلیم دهند ، آنان دررویارویی با سختیها نومید نمی شوند و در اثر ناکامیها دست به اعمالی چون خودکشی ، فرار و بزهکاری هاو کارهای دیگر نمی زنند، بلکه با توسل به شکیبایی بلاهای ناگوار را دور می سازند و با عزمی استوار برای جبران شکستها چاره اندیشی می کنند و سرانجام توفیق مییابند حضرت امام موسی کاظم (ع) فرمود: مستحب است کودک را باسختیها ودشواریها روبروسازیم تا دربزرگی بردبار باشد . دنیایی ما دنیای تلاش ، کوشش ، مبارزه وستیز است ؛ ستیز با همه عوامل که سد راه ترقی و تکامل ما هستند.تحمل سختیها و مشکلات هدف نیست، وسیله است. اینها از آن جهت قابل تحمل و رضایتند ، که انسان به وسیله آنها به ثمرات شیرین و فواید گرانبها وآرمانهای بلند نائل می گردد. درحقیقت انسان باید برای طی مراحل کمال بتواند بارهایی هرچه سنگین تر بردوش جان و جسم خویش تحمل کند تا به نتیجه برسد. آنها که از تحمل این بارها عاجزند و جسمشان یا روحشان ضعیف و ناتوان است به جایی نمی رسند دراین زندگی درجا می زنند، یا درنیمه راه تکامل وامانده ودرمانده می شوند.[10] آثار آن : آشنایی با موانع و مشکلات و نترسیدن آنها - امیدواری- مبارزه با هوای نفسانی - حلم و بردباری - عفت و پاکدامنی ، زهد ، شجاعت ، توکل به خدا و ... 5-جهان بینی توحیدی سرلوحه تربیت وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ ای رسول مارا یادکن وقتی راکه لقمان درمقام پند و موعظه به فرزندش گفت: ای پسر عزیزم هرگز به خدا شرک نیاور که شرک ستم بسیار بزرگی است[11] اولین درسی که لقمان به فرزند خودآموزش می دهد ، درس توحید و نفی شرک می باشد . همان طور که می دانیم سرآغاز برنامه تمام پیامبران همین مسئله می باشد ، یعنی اینکه همه اولیاء خدا، اولین درسی راکه آموزش میدادند توحید ونفی شرک می باشد و دراین راه بیشترین آزار و اذیت ها را می دیدند دراینجا به توضیح هر کدام خواهیم پرداخت. شرک عبارت است از اینکه غیر از خدا دیگری را هم مصدر امری و منشاء اثری می داند، وچنان داندکه از غیر پروردگار هم کاری صادر می شود ، سپس اگر به این عقیده ، آن غیر را بندگی و عبادت کند آن را شرک عبادت گویند.و اگر آنرا عبادت نکند ولیکن اطاعت کند او را درچیزیکه رضای خدا درآن نیست آنرا شرک طاعت گویند اولی راشرک جلی و دومی  را شرک خفی گویند واشاره به این شرک است قول خدای تعالی که درسوره یوسف آیه106 می فرماید ((وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ))  «ایمان نمی آورند بیشتر ایشان به خدا مگر اینکه مشرک اند»امام محمد باقر (ع) می فرمود: منظور این آیه شرکت دراطاعت است نه شرک درعبادت و گناهانی که مردم مرتکب می شوند شرک دراطاعت است زیرا آنه از شیطان اطاعت می کنند و بخاطر این عمل برای خدا شریکی دراطاعت قائل می شوند[12] علامه طباطبایی درذیل آیه مورد بحث می نویسد ((عظمت هرعملی به عظمت اثر آن است و عظمت معصیت به عظمت کسی است که نافرمانی اش می شود ، چون که مواخذه عظیم است بنابراین بزرگترین گناهان و نافرمانی ها ، نافرمانی خداست چون عظمت کبریایی ، همه از اوست و فوق هر عظمت و کبریایی است چون او خدایی است بی شریک و بزرگترین نافرمانیها او این است که برایش شریک قائل شوی ،«ان الشرک لظلم عظیم »دراین جمله عظمت شرک آن قدر است که با هیچ گناه دیگری قابل قیاس نیست.[13] 6- شرک از منظر سوره لقمان و تطبیق آن با جامعه کنونی قرآن مجید پیش از هر مساله روی شرک تکیه می کند واز آن نکوهش می کند. شاید عده ای فکر کنند که دیگر شرک درسرزمینها ما وجود ندارد و به برکت تعالیم اسلامی از سرزمینهای ما رفته است و دیگر بت پرستی وجود ندارد ، درست است که همچون روزگار صدر اسلام دیگر شرک به شکل آن زمان وجود نداردامّا شرک چهره خود را عوض کرده است وبه گونه ای دیگر ظاهر می شود. استاد جعفر سبحانی دراین باره می فرمائید ((درجامعه های اسلامی ، شرک به صورت دیگر جلوه و جای آن شرک کهن را می گیرد دراین جا هرچند از بت چوبی و فلزی با اجرام آسمانی خبری نیست ولی بت دراین جا به صورت مقام و منصب ، پول و ثروت ،مدو تجمل و دیگر هواها و نفسها درمی آید که همگی از شاخه های خود پرستی و نفس پرستی است.[14] نکته تربیتی نهفته دراین آیه این است که مسئولان تربیتی و پدران و مادران نباید فکر کنند که فقط بت پرستی شرک می باشد و چون دراین عصر وجود ندارد ، پس دیگر لازم نیست که فرزندان خود را باآثار مخرب شرک آشنا سازند . بلکه برعکس ، چون که شرک به گونه های دیگر می آید : وظیفه مسئولان تربیتی فشرده تر می شود و آنها وظیفه دارند ،مربیان خود را باگونه های مختلف شرک آشنا سازند. 7- نقش تربیتی پدران ومادران دربرابرمقوله شرک پدران ومادران و مسولان تربیتی نیز همچو لقمان ، باید توحید را سرلوحه برنامه های تربیتی خویش قرار دهند وآنها را از هرگونه شرک ، خدا باز دارنددرجامعه به اصطلاح متمدن امروزی دیده می شود که پدران به جای اینکه سعادت اخروی را اصل قرار دهند و درکنار آن به فکر سعادت دنیوی فرزندان خود باشند موضوع برعکس می باشد و پدران و مادران فقط به فکر تامین مادیات و سعادت دنیوی فرزندان خود می باشند چه بسیارند پدران ومادران متعهد که خود دستورات اسلام را همگی انجام می دهند ، امّادرراه تربیت فرزندان خود عاجز می باشند. وبه جای آنکه فرزندان خود را درراه تحصیل اخروی هدایت کنند به فکر تامین مادیات آنها می باشند اینجاست که از پدر و مادر موحد فزندانی مشرک تربیت می شود. اگر پدران و مادران تربیت خود را به شیوه صحیح براساس توحید و یگانه پرستی پایه گذاری کنند خواه ناخوا فرزندانی تربیت می کنند که به دیگر مسائل اسلامی و اخلاقی پایبند می شوند. آیا جایز است پدران ومادران از بزرگترین درس تربیتی یعنی توحید ویگانه پرستی غافل شوند؟ 8 – احترام به پدر ومادر بعد از آن که لقمان درجمله اول فرزندش را به توحید و نفی شرک دعوت و راهنمایی می کند درجمله ای دیگر خداوند انسان را به شکر خدا و شکر والدینش دعوت می کند. ((وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَىٰ وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ)) مابه انسان درحق پدرو مادرش شفارش کردیم ، مادرش اورا با ضعف روز افزون حمل کرد ودوران شیرخوارگی اودوسال است و سفارش کردیم شکرگذار من وپدرومادرت باش که سرانجام همه بسوی من است.[15]«این آیه جمله معترضه ای است که دروسط کلمات لقمان قرار گرفته و از کلمات اونیست، و اگر دراینجا واقع شده برای این است که دلالت کند برشکر والدین ، مانند شکر خدا بلکه شکر والدین ، شکر خداست، منتهی به سفارش واحد خدای تعالی است ، سپس شکر پدر و مادر عبادت خدا شکر اوست[16]خداوند متعال دراین آیه شریفه انسان را به گرامی داشته پدر ومادر توصیه می کند ، پدر و مادر به طوری فطری به فرزند خویش مهر می ورزند اما این فرزند است که ممکن است درگیرودار مسائل زندگی سرگرم جاذبه های دیگر شود و پدر را به فرامواشی سپارد. اینجاست که قرآن به طور مکرر درباره احسان به والدین و تکریم سفارش میکند واز فرزندی خواهد که درمقابل پدر و مادر خاضع و فروتن باشند.(مثال حضرت یوسف درمقابل حضرت یعقوب) علامه طباطبایی درتفسیر المیزان می فرماید «خدای تعالی درقرآن کریمش درچند جا احسان به پدرو مادر را همراه توحید و نفی شرک دانسته ،هر جا آن امر کرده قبلاً به توحید و شرک امر کرده است مانند آیه      « وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا» نتیجه : خداوند به احساس والدین توصیه کرده است.خدمات آنها را پاس بدار وپیوند دادن حق شناسی خداوند این نتیجه حاصل می شود که هم شکر خدا را بایستی بجاآورد و هم شکر والدین را و آیه « وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ واین خود بهترین دلیلی است براینکه بی احترامی والدین بعد از شرک به خدای بزرگ درشمار بزرگترین گناهان او و یا خود بزگترین آنهاست.[17]واز نظر عقلی نیز واضح است که بین نسل و سرچشمه آن رابطه و علاقه هست واین علاقه رابطه ای است که دربین ارحام رد وبدل می شود ومرکز این رابطه خانواده و قوام خانواده از یک طرف به پدر و مادر و از طرف دیگر فرزندان است. که اگر این رابطه کمرنگ شود . عواطف و تربیت ممکن است از بین برود و کسی رغبت به تناسل و تربیت فرزندان نداشته باشد . وافراد از تشکیل جامعه کوچک که همان خانواده است خودداری کرده ودرنتیجه از نسل بشر تنها طبقه ای می ماند کهدربینششان قرابت رحم و رابطه خویشاوندی وجود نداشته . وچنین جامعه ای روبه انقراض می رود و سعادت دنیا و آخرت از آنان سلب می شود.[18] 9- اطاعت از پدر ومادر (تقلید یا تحقیق) وَإِنْ جَاهَدَاکَ عَلَىٰ أَنْ تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا ۖ وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا ۖ وَاتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلَیَّ ۚ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ واگر دو سعی کنند که تو چیزی که بدان علم نداری با من شریک کنی، اطاعت شان مکن ، ودراین دنیا به نیکی با آنها معاشرت کن ، و راه کسی را پیروی کن که به من روی آورد که درآخر بازگشت شما نیز نزد من است ، واز اعمالی که می کرده اید خبرتان می دهم .[19] ازنکات تربیتی که می توان دراین آیه به آن اشاره کرد استفاده از عقل و منطق درهر صورت و عدم تبعیت کورکورانه می باشد بر طبق تعالیم اسلامی فرزند باید مطیع فرمان پدر و مادرش باشد مگر درمعصیت خداوند. نظر به اینکه توصیه اکید بر احسان پدر ومادر شده است ممکن است نیکی به والدین بدون مرز تلقی شود ولی این احسان نباید به مخالفت امر و نهی خدا تجاوز کند. زیرا خداوند می فرماید : آگر آنها سعی کردند که توچیزی را شریک من قرار دهی که به آن آگاهی نداری اطاعت آنها مکن. گاهی پدر و مادر به گمان این که می خواهند به فرزندان خود خدمت کنند ، می کوشند آنها را به عقاید انحرافی حوز وا دارند و یا ممکن است آنها را قبل از تقویت عقاید توحیدی و دینی ، بلد کفر برای امر معاش یا تحصیل بفرستند که فرزند یقین دارد که درآنجا دین خود را از دست خواهند داد ، تکلیف دارد که دراین مورد از کسی پیروی نکند. پیام عمومی آیه این است که وقتی شما را به بکتبی و کتابی و عضویت درجمعی و مشابه آن دعوت می کند بدون شناخت دقیق ماهیت آن و پیامد هایش چیزی نپذیرد و درآیه دیگر فرمود «ولاتقف مالیس لک به علم » (اسرا/36) سپس می فرماید این که گفتیم درامر شرک و کفر اطاعت والدین نکنید به این معنا نیست که با آنها درگیر شوید و آنها را تنها گذارید . بلکه این مخالفت ها باید مسالمت آمیز و با رفتار نیکو توأم باشد. «امام علی (ع) می فرماید.فرزند بر پدر حقی است و پدر را برفرزند حقی . حق پدر بر فرزند آن بود که فرزند درهرچیز ، جز نافرمانی خدای سبحان ، اورا فرمان برد وحق فرزند برپدر آن است که اورا نام نیکو نهد وقرآنش یاد دهد»[20] با توجه به آیات بیان شده و باتوجه به اهمیتی که قرآن برای نیکی به پدر و مادرقائل است، برهر فردمسلمان واجب است احترام پدر و مادر خود را حفظ کند و ذرهای نسبت به آنان بی احترامی نکند ، حتی به آنها «اف» نیز نگوید: فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا [21] پس نتیجه اینکه باتوجه به رشد عقلانی و تفکر بشری خصوصاً درمیان نسل حاضر تقلید کورکورانه و بدون پشتوانه منطق و دلیل خاص مطابق با شرع مقدس وسنت وسیره خصوصاً سوره لقمان امری پذیرفتنی نبود ومستلزم تحقیق پیرامون مسئله تبعیت یا عدم تبعیت از والدین می باشد . 10- معاد باوری و نتیجه اجتماعی آن : یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ[22] باز لقمان گفت : ای فرزند عزیزم بدانکه خدا اعمال بد ونیک خلق را اگر چه مقدار خردلی باشد درمیان سنگی یا درطبقات آسمانها یا زمین پنهان باشد همه را درمحاسبه می آورد که خدا بر همه چیز داناست. از دیگر مسائل تربیتی بیان شده توسط لقمان مسئله معاد باوری می باشد که با معرفی و شناساندن خدا اورا احاطه وی بر سراسر جهان هستی آغاز می گردد. ومی گوید : او برتمام موجودات محیط است و هیچ چیز هر قدر جزئی و کوچک باشد از نظر او مخفی و پنهان نیست لقمان با یاد آوری و یا تعالیم این قسمت از صفات خدا، هدف تربیتی دارد و آن این است که ما دربرابر یک چنین خدای آگاه از تمام امور، قرار گرفته ایم . باید بدانیم خدا به حساب تمام کارهای ما اعم از کوچک و بزرگ خواهد رسید.[23] لقمان می داند که انسان مومن باید به مبدا و معاد یقین داشته باشد . لذا برای ساختن شخصیت فرزندش به او درس مبدا و معاد می دهد و او را متوجه یگانگی خدا میکند و اینکه خداوند حسابگری دارد. اگر درجامعه ای اعتقاد به معاد ریشه دار ورایج باشد، از فساد های اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و اخلاقی مصون می ماند. اعتقاد به معاد و یا روز واپسین درتامین عدالت و فقر زدایی نقش سازنده ای دارد. 11- نماز وآثار تربیتی آن : «درتعالیم انبیاء نماز جایگاه معتبری دارد درمسائل تربیتی بیان شده توسط لقمان نیز مقدم بردیگراعمال و اخلاق پسندیده ، از اقامه نماز سخن به میان آمده است. ازمهمترین وظایف پدران و مادران تررغیب فرزندان به اقامه نماز درسنین کودکی و نوجوانی است . اگر انسان درآغاز زندگی ودردوران کورکی به اقامه نماز تشویق شود و با خدا پیوند یابد درمراحل بعد از غرق شدن در گرداب گناهان ایمن خواهد ماند. نماز به تنهایی یک برنامه تربیتی کامل است . درجامعه وحدت و یگانگی به ارمغان می آورد و مسلمانان را درصفوف متحد ومنظم درکنار هم می نشاند ، امتیازات قومی و طبقاتی را تحت تاثیر قرار می دهد .مرجع طهارات و پاکی است و بازدارند از فحشا و منکر است . -         بازداشتن انسان از فحشا و منکرات -           مراعات حقوق دیگران -         تغذیه و بهداشت. مثلاً اگر نمازگزار از مشروبات الکلی استفاده کرده باشد تا 40 روز نمازش مورد قبول نیست -         همسرداری : کسی که به همسر خویش نیش بزند نمازش قبول نیست -         نظم وترتیب -         ولایت -         ورزش . گرچه نماز برای انجام وظیفه الهی است ولی طراحی آن طوری است که در لابلای نماز و حرکات رکوع وجود آن یک نوع حرکت ورزشی نهفته است . -         امر به معروف و نهی از منکر : در اذان می گویند حی علی الصلواه . یعنی بشتابید به سوی نماز این جمله امر به بزرگترین معروف یعنی نماز است و مجموعه نماز به خاطر آن است که انسان را از فحشا و منکر باز می دارد خود یک نهی از منکر است 12- امر به معروف و نهی از منکر در تربیت و وجوب آن « یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ»[24] ای فرزند عزیزم نماز بپا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن از دیدگاه اسلام بر همه مردم واجب است با همه توان مردم را به کارهای خوب و نیکی ها ترغیب و تشویق نمایند و با قدرت در برابر گناهکار عکس العمل نشان دهند و نهی از منکر نمایند از دیدگاه اسلام بر همه مردم واجب است با همه توان مردم را به کارهای خوب و نیکی ها ترغیب و تشویق نمایند و با قدرت در برابر گناهکار عکس العمل نشان دهند و نهی از منکر نمایند به عبارت دیگر باید در بین مسلمانان گروهی خاص باشند که این وظیفه خطیر را بر عهده بگیرند . بنابراین اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در حدی است که امام صادق (ع) می فرماید . « امر به معروف و نهی از منکر روش پیامبران و شیوه صالحان و دو فرضیه عظیم الهی است که سایر فرائض ، به وسیله آنها بر پا می شود و در پرتو آنها راه ها امن می گردد و کسب و کار مردم حلال میشود و حقوق افراد تأمین می گردد و زمین ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته می شود .»[25] لقمان به پسرش بعد از شفارش به نماز ، امر به معروف و نهی از منکر را توصیه می کند که معلوم می شود این وظیفه در نزد او جایگاهی رفیع و پر اهمیت دارد .  بنابر این پدران و مادران وظیفه دارندبوسیله امر به معروف و نهی از منکر درتربیت فرزنداشان و اصلاح بدیهای آنان کوشش نمایند. والدین باید همواره ودرهمه حال مراقب فرزندان خود باشند . اوضاع و شرایط جسمانی و روانی آنان را مورد توجه قرار دهند . به ویژگیهای و خصوصیات جسمانی و نفسانی هریک از آنان را مورد توجه نمایند .در فرصتهای مناسب آنان را به کارهای نیک و صفات پسندیده امر کنند ، واگر خوی زشت یا رفتار ناروایی را مشاهده کردند ، بوسیله پند و نصیحت ، یا توجیه و بیان مفاسد ، یا نهی زبانی ، وعندالزوم با تنبیه او را از عمل زشت باز دارند . درموارد لازم می توانند با کارشناسان اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی مشورت نمایند. البته امر به معروف ونهی از منکر درمورد کودکان از حساسیت و ظرافت خاصی برخوردار است، که کوچکترین اشتباه آن عواقب و آثار بدی را بهمراه دارد. پدر و مادرباید قبلاً با مسائل تعلیم وتربیت آشنا باشند و ویژگیهای مراحل مختلف رشد کودک و خصوصیات جسمانی و روانی هریک از آنان را بشناسند ، و با رعایت مراتب امر به معروف ونهی ازمنکر ، می توانند درمورد تربیت ازاین وسیله استفاده نمایند .آنچه از همه موثر تر است اینکه پدرومادر با اخلاق نیک و رفتار پسندیده خود ، برای فرزندانشان الگو باشند ، وبا عمل ، آنان را به کارهای نیک دعووت نمایند  . به با توجه به آنچه در باره اهمیت امر به معروف و نهی از منکر ارائه شده است . می توان گفت بر همه افراد جامعه واجب است که نسبت به برقراری امر به معروف و نهی از منکر در جامعه تلاش کنند . همانطور که امام خمینی(ره) ، همچون پیامبران و ائمه امر به معروف و ناهی از منکر بود و به خوبی این نیت را به جا می آورد .           13-دوری از تکبر و آثار آن وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ[26] و هر گز با تکبر و ناز از مردم رخ متاب ودر زمین با غرور راه مرو که خدا هرگز مردم متکبر خود ستا را دوست ندارد . تکبر صفتی شیطانی است که همه باید از آن پرهیز نمایند . کبر و غرور ،سرآغاز معصیت و سرپیچی است و عواقب دنیوی و اخروی دنیا زیانباری را در پی داشت . خود را به سبب فضل و مقام و شغل پدر و موارد دیگر ، برتر از دیگران پنداشتن ، مایه خواری و ذلت در هر دو جهان است . لقمان حکیم یک مربی بزرگ می باشد ، ایشان در کنار آموزش اصول عقاید و احکام ، فرزند خود را با اخلاق آشنا می سازد و او را از کبر ورزیدن و روی گردانی از مردم بر حذر می دارد و از او می خواهد که از هر گونه کبر ورزی دوری گزیند و در جامعه متواضع باشد . دراین آیات لقمان حکیم به روابط اجتماعی و رفتارها ی ظریفی که موجب حب وتعبیض مردم می شود اشاره کرد ه ، و فرزندش را به رعایت آنه سفارش توصیه مکند ومی گوید مراد لقمان از این توصیه ها( راه رفتن با غرور ویا نخوت) مبازه با تمام مظاهر تکبر وغرور است . سپس به ادب سخن گفتن اشاره ودرسخن گفتن صدای خود را پائین آور ، دادنزن ، با خشونت حرف نزن  گفته اند : تا سخن گفتنضرورتی نداشته است سکوت بهتر است حکما گفته اند اگر سخن گفتن نقره است سکوت طلاء است منظور سکوت از باطل است حدیث امام صادق (ع)  فرمود از نشانه های فقاهت ودرایت ، آگاهی داشتن وبردباری وسکوت است آری سکوت ارباب حکمت است نتیجه دردوآیه (آیات 18 و 19 ) از دوصفت نهی و به دو صفت امر شده است نهی از خودبرتبینی وخودپسندی که یکی سبب می شود انسان بربندگان خدا تکبر کند ودیگری سبب می شود که انسان خود را درحد کمال پندارد وگاهی خود را با دیگران مقایسه کند . درمقابل این دوصفت مذموم به رعایت اعتدال درعمل و سخن امر شده است به راستی کسی که این صفت چهارگانه را دارد درمیان مردم خوشبخت وپیروز است ودرپیشگاه خدا عزیز محبوب است   « راغب گفته که همه تُصَعِّرْ به معنای کج بودن گردن ، و کلمه تصعیر به معنای گرداندن گردن از نظرها از روی تکبر است ، همچنانکه خدای تعالی فرمود : « وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا » و نیز گفته کلمه مرج به معنا شدت خوشحالی و زیاده روی در آن است و بنا به گفته وی معنا چنین می شود که : روی خود را از در تکبر از مردم بر مگردان و نیز در زمین چون آنان که بسیار خوشحالند راه راه مرو ، که خدا دوست نمی دارد کسانیکه دستخوش کبرند و آدم متکبر خود را بزرگ می بیند و فضیلت برای خود قائل می شود و زیاده فخر می فروشد .[27] « از برای این صفت ، در ظاهر ، آثار و ثمرات چندی است که اظهار آن آثار را تکبر گویند . و آن آثاری است که باعث حقیر شمردن دیگری و برتری بر آن گردد ، مانند مضایقه داشتن از همنشینی با او ، یا هم خوراکی با او ، یا رفاقت با او ، انتظار سلام کردن و توقع داشتن و پیش افتادن از او در راه رفتن ، تقدم بر او در نشستن ، بی التفاتی با او در سخن گفتن ، به حقارت با او تکلم کردن و پند و موعظه او را بی موقع دانستن . »[28]                 14-تواضع و آثار تربیتی آن در فرهنگ و اندیشه اسلامی از تواضع به عنوان عامل رفعت و زینت انسان شریف ، زکات شرف و بزرگواری و ناشر فضیلت و یکی از بزرگترین عبادات سخن به میان آمده است . حضرت علی یکی از ویژگیهای متعتقدین را فروتنی می داند و می فرماید : «پس پرهیزکاران خداونان فضیلتند در این جهان ، گفتارشان صواب است و میانه روی شان شعار و فروتنند در رفتار و گفتار »[29] « روایت است که : « خداوند یگانه به موسی (ع) وحی کرد که : من قبول می کنم نماز کسی را که از برای عظمت من تواضع کند و بر مخلوق من تکبر نکند و در دل خود را از خواهشهای نفس باز دارد »[30] روزی رسول اکرم (ص) به اصحاب خود فرمودند : « چرا من حلاوت عبادت را در شما نمی بینم ؟ عرض کردند که : چه چیزاست حلاوت عبادت ؟ فرمود که : تواضع » [31] آثار آن 1- رعایت حقوق دیگران 2- دوری ازاحساس حقارت در نفس 3- احترام به همنوعان           بحث نتیجه گیری با تلاش و کوششی که در این تحقیقی داشته ایم بدین نتیجه رسیده ایم که آنچه لقمان در ضمن تربیت فرزند خود بیان می کند حاوی مطالب تربیتی ازقبیل (شکیبایی دربرابر دشواریها ومصائب ،جهانبینی توحیدی ،نقش تربیتی پدران ومادران دربرابر مقوله شرک،احترام و اطاعت از پدر و مادر،معاد باوری  ، نماز، امر به معروف  ونهی از منکر ،دوری از تکبر و غرور، تواضع وفروتنی )می باشد پس بنا به این الگوی تربیتی ایشان می تواند الگوی مناسبی برای والدین باشد تا بتواند فرزندانی شایسته مطابق موازین الهی پرورش دهند . از دیگر نکاتی که می تواند نتیجه گرفت این است که والدین در راه تربیت فرزندان خود ابتدا مسائل پایه و عقیدتی همچون توحید و معاد را سر لوحه کارهای خود قرار دهند و چنانچه این دو اصل به خوبی آموزش داده شوند ،پایه گذاری تربیت درست بوده است و در مراحل دیگر تربیت کمتر با مشکل روبرو خواهند شد . اما چنانچه این دو اصل بخوبی آموزش داده نشود ،دیگر مراحل تربیت نیز با مشکل مواجه می شود .

خشت اول چون نهد معمار کج                                        تاثریا میرود دیوار کج          

  • سوره لقمان
این سوره مکی است و به مناسبت نام لقمان که در تمام قرآن دو بار آمده ، آن هم در این سوره که آن را سوره لقمان می‌نامند. در محتوای این سوره آنچه که به بحث ما مربوط می‌شود: 1-بیان عظمت و اهمیت قرآن در هدایت بشر 2-نصایح و موعظه‌های حکیمانه لقمان به فرزندش


بیان عظمت و اهمیت قرآن در هدایت بشر
آنچه باید نوجوانان و جوانان ما در حیات دنیوی کشف کنند پیامهایی است که خداوند متعال آن‌ها را در کتاب نبی‌الله در سوره لقمان آورده است: 1-هدایت باید بر اساس حکمت باشد، «آیات الکتاب الحکیم هدی» 2-قرآن، عین هدایت و رحمت است «هدی‌ و رحمه» 3-هدایت، باید همراه رحمت باشد «هدی و رحمه» 4-نیکوکاران، آمادگی پذیرش حق را دارند، «هدی‌ للمحسنین» 5-ارتباط با خدا «نماز» و ارتباط با مردم «زکات» همواره با ایمان به قیامت ارزشمند است (و هم بالاخره هم یوقنون )
پیام‌هایی جهت توصیه به نوجوانان و جوانان:
1-سرمایه‌گذاری‌هایی برای تهاجم فرهنگی صورت گرفته است (و من الناس من یشتری لهوالحدیث. ) 2-هر چه در مقابل حکمت قرار گیرد، لهو و مانع رسیدن به کمال است» (الکتاب الحکیم، لهو الحدی، ) 3-ابزار مخالفان راه خدا، منطق و حکمت نیست، سخنان لهو و بی پایه است، (من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل‌الله. ) 4-خرید وسایل لهو و اموری که انسان را از کمال باز می‌دارد، نشانه‌ای جهالت و نادانی است، (یشتری لهو الحدیث، بغیر علم ) 5-تناسب کیفر با عمل، نشانه‌عدالت است. آن‌ها که حق را با تمسخر اهانت می‌کنند، عذابشان اهانت آورد ذلت‌بار است، (یتخذها هزواً لهم عذاب مهیز)
نوجوانی سن مسأله آفرین است:
گرچه هر دوره‌ای مسایل خاص خود را دارد، با این حال غالب نوجوانان به سختی ازعهده‌ی حل مسایل خویش برمی‌آیند، این امر به دو دلیل قابل توضیح است: اول این که، در تمام دوران کودکی، مسایل آنها به وسیله والدین و معلمان حل می‌شود در حالی که در برهه نوجوانی بیش‌تر مسائلشان به خودشان واگذار می‌شود، با این که تجربه‌ی لازم را در این مورد کسب نکرده‌اند. دوم این که: نوجوانان دوست دارند، احساس کنند که افرادی مستقل و آزاد هستند و بعضاً تلاش‌‌هایی راکه از جانب والدین و معلمان برای کمک به آنها ارائه می‌شود، نمی‌پذیرند. یادآوری این نکته مفید است که نوجوانان زمانی که درخواست استقلال دارند اغلب از مسؤولیت‌هایی که همراه با استقلال و ارزیابی توانایی آن‌هاست، هراس دارند. ما باید برای مساجد خود نیز برنامه‌ریزی مخصوصی داشته باشیم، مثلا یک مسجد ویژه برنامه‌های مذهبی و آموزش دختران باشد، و مسجد دیگر برای کارمندان، مسجد دیگر یا ساعت دیگری برای نوجوانان مسجد دیگیر یا ساعات دیگری برای بانوان خانه‌دار و ... زیرا تا شرکت‌کنندگان از نظر سواد و شغل از هم جدا نشوند، مدرس و گوینده زمینه‌ی سخن را بدست نمی‌آورد.
  • سوره لقمان

یک قاری قرآن، بهترین روش تربیتی فرزندان را توجه به سوره مبارکه«لقمان» و دریافت از مفاهیم این سوره در تربیت دانست.

عسگر گلمرزی، قاری قرآنی ، گفت: تربیت قرآنی یکی از مباحث مهم و ارزشمند در جامعه است که مورد توجه و تاکید خداوند در قرآن کریم و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است.

وی در ادامه افزود: در سوره مبارکه «لقمان» نصایح حضرت لقمان به پسرش سرشار از مباحث تربیتی است که خانواده‌ها باید برای تربیت فرزندان خود به این سوره اهتمام داشته باشند.

گلمرزی با تأکید بر اهمیت تربیت کودکان و نوجوانان در راستای رشد و شکوفایی جامعه با بهره‌گیری از آیات قرآنی که سرشار از مفاهیم تربیتی است، ادامه داد: حضرت لقمان(ع) حکیم به فرزندش نصایحی را تاکید می‌کند که نسل آینده نیازمند این نصایح و پندها است.

قاری قرآن تأکید کرد: بهترین روش تربیتی فرزندان، توجه به سوره مبارکه لقمان و دریافت مفاهیم این سوره در تربیت است که والدین باید با خواندن این سوره نسبت به تربیت فرزندان گام برداشته و تربیت کودکان خود را با استناد به این سوره انجام دهند.

به گفته گلمرزی با توجه به راهکارهای زیبای تربیتی در سوره مبارکه لقمان، لازم است پدران و مادران در تربیت فرزندان خود به برخی نکات ویژه توجه لازم را داشته باشند.

وی در ادامه اضافه ‌کرد: با توجه به اینکه از جمله نصایح‌های لقمان به فرزندش شرک نورزیدن به خداوند است، متأسفانه برخی از خانواده‌ها تنها به مسائلی از جمله خوراک و پوشاک فرزندان خود توجه داشته و با وجود اینکه روح و روان کودکان آسیب پذیری بیشتری دارند از مسائل و تربیت قرآنی فارغ هستند که عواقب خطرناکی را در زندگی و آینده کودکان و نوجوانان را رقم می‌زند.

گلمرزی به نقش روحانیون و کارشناسان مذهبی در تربیت قرآنی فرزندان اشاره کرد و گفت: بخشی از جامعه و دست‌اندرکان در حال اهتمام و تلاش هستند که فکر و اندیشه کودکان و نوجوانان را به سمت و سوی زندگی سالم رهنمون ‌سازند.

این مدرس هیئت‌های مذهبی ارومیه افزود: در این پروسه، روحانیان و کارشناسان مذهبی و علمای قرآنی باید به مباحث تربیت قرآنی ورود یافته و در مساجد و محافل قرآنی و سایر مجالس‌ها این مسئله مهم را تبیین سازند.

 

 

  • سوره لقمان
با بررسی دقیق قرآن، و انگیزه‌ی ارسال پیامبران به این نتیجه‌ی کلّی می‌رسیم که هدف اساسی دعوت تمام پیامبران، در چند نقطه مشترک بوده‌اند. محور اصلی، ایجاد تحوّلات در درون انسان‌ها، و آن، محور مشترک «توحید» و پرستش خدای واحد است. در عرصه‌ی بیرون و اجتماع دو محور بسیار قابل اهمیّت و ضروری برای سلامت جامعه، و مورد توجّه تمام ادیان قرار گرفته است، یکی «عدالت» و دیگری، «اخلاق» است. آنچه مسلّم است با توجّه به آیات (7 و 8) سوره‌ی شمس، اخلاق امری فطری است، اگر چه عدّه‌ای از علمای اجتماعی چنین تصوّر می‌کنند که اخلاق، فرایند و نتیجه‌ی اجتماع و جامعه می باشد:
[وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا (7) فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا] (شمس/ 7ـ8)«سوگند به نفس آدمی، و به آن که او را ساخته و پرداخته کرده است (و قوای روحی وی را تعدیل، و دستگاه‌های جسمی او را تنظیم نموده است) * سپس بدو گناه و تقوا را الهام کرده است (و چاه و راه و حسن و قبح را توسط عقل و وحی به او نشان داده است.»
 
خداوند، براساس فطرت بذر تربیت را در وجود انسان به ودیعت نهاده است. الهام «تقوا و فجور» در نفس آدمی؛ یعنی قرار دادن آن به صورت فطری، که رشد آن یکی در گرو هدایت پیامبران، و دیگری در گرو تلاش و اراده‌ی انسان می باشد. با توجّه به معانی مختلفی که هر صاحب نظری، در مورد «تربیت» ارائه نموده است؛ یگانه راه ترتیب شکوفا کردن «تقوا»، و مهار کردن «فجور» است. این تحوّل و انقلاب مربوط به درون‌ انسان است، که سبب و عامل‌اصلی برای رشد کمالات، و پیش‌گیری از رذائل است. در راستای این تحوّل اساسی، انسان برای حضوری سازنده، و مسؤولیت‌پذیر در جامعه آماده می‌شود. در نتیجه‌ی تحولات مثبت در فرد، به دنبال آن تحول جامعه امری حتمی و مسلّم است:
 
إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ (رعد /11)
 
«خداوند حال و وضع هیچ گروهی را تغییر نمی‌دهد (و ایشان را از بدبختی به خوشبختی، از نادانی به دانایی، از ذلّت به عزّت و از نوکری به سروری، و... بِالعکس نمی‌کشاند) مگر اینکه آنان احوال خود را تغییر ‌دهند.»
 
با مطالعه‌ی قرآن از زاویه‌ی تربیت، متوجّه می‌شویم که در بیشتر از بیست سوره‌ی قرآن حدوداً چهل بار به صورت صریح به موضوع تربیت اشاره شده است. کامل‌ترین سوره‌ای که موضوع «تربیت» در آن مطرح شده؛ سوره‌ی لقمان می‌باشد. پنج محور «توحید»، «معاد»؛ «عبادت»، «مسؤولیت‌پذیری» و «اخلاق»، تجلّی کامل محورهای تربیتی در میان تمام سوره‌های قرآن است، در سوره‌ی لقمان، و از زبان او با معروفیتش در «حکمت» چنان حکمتی که زبان‌زد خاص و عام بوده، بیانگر این نکته‌ی ظریف است، که خداوند از زبان یکی از بندگان صالح و حکیمش، محور تربیت را بیان و به تصویر می‌کشاند.
 
موضوع تربیت، «انسان» است، انسان موجودی است، مرکب از «ماده و معنی» با منشأ خاکی واجد نفخه‌ی الهی،... تحول پذیر، مسئولیت پذیر، متعهد و متعالی، قابل وصول به اوج کمال، دارای زمینه‌های حیات فردی و جمعی، عقل و شعور، تفکّر و اراده، قابل تصمیم گیری، و مستعدِ صعودها و سقوط‌ها.
 
وظیفه‌ی تربیت بر عهده‌ی کیست؟
 
«تربیت، حق کودک است، و سهل‌انگاری درباره‌ی آن مسئولیت‌آور است. از دیدگاه اسلام «کودک» مُلک خداوند و از آن اوست.
 
[لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ یَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ إِنَاثًا وَیَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ الذُّکُورَ] (شوری/ 49)
 
«مالکیت و حاکمیت آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است. هر چه بخواهد می‌آفریند به هر کسی که بخواهد دخترانی می‌بخشد و به هر کس که نخواهد، پسرانی عطا می‌کند.»
 
کودک، امانتی است به دست دولت، جامعه، مردم و والدین خودش، که حق اولویّت در تربیت با زمینه‌ی جهت‌دهی مثبت به عهده‌ی والدین و بعدها بر عهده‌ی خودش است. دولت و جامعه در طریق تکامل وظیفه‌ی خدمت دارند نه خیانت» [1]
 
تربیت اسلامی، تربیتی الهی است. پیامبر اکرم (ص) در حدیث معروفی می‌فرماید:
 
[أَدَّبَنِی رَبِّی فَأَحْسَنَ تَأدِیْبِی][2]
 
«پروردگارم مرا تربیت کرد، چه نیکو مرا تربیت کرد.»
 
تربیت الهی، با توجّه به علم مطلق خداوند که طی دستورات آسمانی بر پیامبر (ص) نازل گردیده از کمال مطلق برخوردار است؛ سازگار با فطرت آدمی است؛ و با نیازهای انسان و جامعه‌اش سازگار و در رشد و تکامل آن، نقش مؤثر دارد.
 
دکتر ماجد الکیلانی، به تأسّی از آیه‌ی 77 سوره‌ی قصص، و تفسیر و برداشت تربیتی ایشان، فلسفه‌ی تربیت اسلامی را بر5 محور بنا نهاده است:
 
[وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ] قصص /77
 
«به وسیله‌ی آنچه خداوند به تو داده است، سرای آخرت را بجوی (و بهشت جاویدان را فرا چنگ آور) و بهره‌ی خود را از دنیا فراموش مکن (و بدان که تو هم حقّ حیات داری و باید از امتعه و لذائذ حلال استفاده کنی و به خویشتن برسی) و همان گونه که خدا به تو (بخشیده است و در حق تو) نیکی کرده است، تو نیز (به دیگران ببخش و بدیشان) نیکی کن، و در زمین تباهی مجوی که خدا تباهکاران را دوست ندارد.»
 
پنج محور تربیتی استاد الکیلانی عبارتند از:
 
1ـ رابطه‌ی انسان با خداوند: یعنی خداشناسی، با اصلاح بینش و منش و حرکتی جهت‌‌‌ دار تحقّق پیدا می‌کند. رابطه‌ی انسان با خالق، رابطه‌ی عبودیت و بندگی خداوند است. نتیجه‌ی این رابطه، سبب موضع گیری درست انسان در مورد ارتباط او با سایر ارگان‌هایی که انسان با آنها مربوط می‌شود، می‌باشد.
 
2ـ رابطه‌ی انسان با هستی: یعنی موضع گیری صحیح و درست انسان نسبت به هستی، در موضع گیری صحیح دو عنصر نقش محوری دارند:
 
یکی اینکه، انسان خودش را با هستی مقایسه نموده و خود را تعریف ماهویی می‌کند. کیست و در هستی چه نقشی دارد؟ تربیت اسلامی انسان را آن‌گونه پرورش می‌دهد که خلیفه‌ی خداوند در زمین و نقش او، آبادانی و عمران زمین است. و می‌داند زمین و متعلقات او و تمام هستی، مستقیم و غیر مستقیم، مسخّر او هستند.
 
هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا (بقره/ 29)
 
«خدا آن کسی است که همه‌ی موجودات و پدیده‌های روی زمین را برای شما آفرید.»
 
[أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً] (لقمان/20)
 
«آیا ندیده‌اید که خداوند آنچه را که در آسمانها و زمین است مسخّر شما کرده است (و در مسیر منافع شما به حرکت انداخته است)، و نعمتهای خود را ـ چه نعمتهای ظاهر و چه نعمتهای باطن‌ ـ بر شما گسترده و افزون ساخته است؟»
 
[وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ]
نحل/12
 
«و خدا شب و روز و خورشید و ماه را برای (مصالح و منافع) شما مسخّر کرد. و ستارگان به فرمان او مسخّر(برای راهیابی شما در دل تاریک‌ها در چرخش و گردش) هستند.»
 
[وَهُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِیًّا] نحل/14
 
«و اوست که دریا را مسخّر (شما) ساخته است، تا که از آن گوشت تازه بخورید.»
 
و دیگری، انسان به این فهم و شعور برسد، که چگونه از امکانات هستی بهره‌مند شود؛ اوّلاً انسان نقش عمرانی داشته باشد، و از ویرانگری پرهیز نماید؛ ثانیاً، بهره‌مندی او از امکانات زمین همراه با رعایت حقوق سایر انسان‌ها باشد، چه کسانی که با او در حیات همراه و همگام هستند، و چه کسانی که درآینده مهمان سفره‌ی زمین خواهند بود؛ این امر، در گرو تربیت صحیح و درستی است؛ که جز در پرتو قرآن و باور قرآنی، محقّق نمی‌شود.
 
3ـ محور سوّم، رابطه‌ی انسان با انسان: رابطه‌ی انسان با انسان، باید بر پایه‌ی عدالت و برادری استوار باشد. چون عدالت، محور دعوت مشترک تمام پیامبران بوده، و این قضیّه دارای اهمیّت خاصی است. زیرا هیچ پیامبری شعار دعوت به توحید را مطرح نکرده است، مگر اینکه به دنبال آن شعار عدالت اجتماعی را مطرح کرده، و در راستای آن تلاش بی‌وقفه نموده است.
 
[لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ] حدید/25
 
«ما پیغمبران خود را همراه با دلائل متقن و معجزات روشن (به میان مردم) روانه کرده‌ایم، و با آنان کتابهای (آسمانی و قوانین) و موازین (شناسائی حق و عدالت) نازل نموده‌ایم تا مردمان (برابر آن در میان خود) دادگرانه رفتار کنند. و آهن را پدیدار کرده‌ایم که دارای نیروی زیاد و سودهای فراوانی برای مردمان است. هدف (از ارسال انبیاء و نزول کتب آسمانی و همچنین آفرینش وسائلی چون آهن) این است که خداوند بداند چه کسانی او را و فرستادگانش را بگونه نهان و پنهان (از دیدگان مردمان) یاری می‌کنند. خداوند نیرومند و چیره است.»
 
رعایت عدالت و برادری در جامعه هیچ فرقی نمی‌کند، عدالت نسبت به برادر انسانی باشد، یا برادر ایمانی، زیرا تربیت اسلامی بر اساس هر دو بنا نهاده شده است.
 
[لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ] ممتحنه/8
 
«خداوند شما را باز نمی‌دارد از این که نیکی و بخشش بکنید به کسانی که به سبب دین با شما نجنگیده‌اند و از شهر و دیارتان شما را بیرون نرانده‌اند. خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد.‏»
 
[إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ]
حجرات/10
 
«فقط مؤمنان برادران همدیگرند، پس میان برادران خود صلح و صفا برقرار کنید، و از خدا ترس و پروا داشته باشید، تا به شما رحم شود.‏»
 
[وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ یَصَّدَّقُوا فَإِنْ کَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَإِنْ کَانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا] نساء/92
 
«هیچ مؤمنی را نسزد که مؤمن دیگری را بکشد مگر از روی خطا. کسی که مؤمنی را به خطا کشت باید که برده مؤمنی را آزاد کند و خون‌بهائی هم به کسان کشته بپردازد مگر این که آنان درگذرند (و از دریافت خون‌بها که صد شتر است، چشم‌پوشی کنند). اگر هم کشته، مؤمن و متعلّق به کافرانی بود که میان شما و ایشان جنگ و دشمنی بود، آزاد کردن برده مؤمنی دیه او است (و دیگر خونبهائی به ورثه کشته داده نمی‌شود). و اگر کشته، از زمره قومی بود که (کافر بودند و) میان شما و ایشان پیمانی برقرار بود (همچون اهل ذمّه و هم‌پیمانان مسلمانان) پرداخت خونبها به کسان مقتول و آزادکردن بنده مؤمنی دیه او است. اگر هم دسترسی (به آزاد کردن برده) نداشت باید دو ماه (قاتل) پیاپی و بدون فاصله روزه بگیرد. خداوند (این را برای) توبه (شما) مقرّر داشته است، و خداوند آگاه (از بندگان خود و) حکیم است (در آنچه مقرّر می‌دارد).‏»
 
و:
 
[وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ] مائده/32
 
«به همین جهت بر بنی‌اسرائیل مقرّر داشتیم که (متجاوز کشته شود. چرا که) هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل، یا فساد در زمین بکشد، چنان است که گوئی همه انسانها را کشته است، و هرکس انسانی را از مرگ رهائی بخشد، چنان است که گوئی همه مردم را زنده کرده است‌ ؛ (زیرا فرد نماینده جمع و عضوی از اعضاء جامعه است). و پیغمبران ما همراه با معجزات آشکار و آیات روشن به پیش ایشان آمدند و امّا بسیاری از آنان (احکام خدا را نادیده گرفتند و) پس از آن در روی زمین راه اسراف (در قتل و جنایت) پیش گرفتند.‏»
 
4ـ رابطه‌ی انسان در زندگی بر اساس ابتلا: مسیر زندگی انسان، مسیر امتحان و آزمایش است. شخصیّت انسان در کوره‌ی حوادث و امتحان‌های موفقیّت‌آمیز شکل می‌گیرد. فرقی نمی‌کند، امتحان و ابتلاء در درون نفس انسان باشد، یا در بیرون و عرصه‌ی حیات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی او. چون در هر دو عرصه، جاذبه‌هایی انسان را فرا می‌خوانند که بعضی از این جاذبه‌ها سبب سقوط تربیت و شخصیّت انسان می‌گردد. فلسفه‌ی تربیت اسلامی هدایت انسان در مسیری جهت‌دار و مشخص و پیش گیرنده‌ی انسان از سقوط است. قبلاً اشاره گردید دو عنصر اصلی در شخصیت انسان، عنصر «تقوا» و «فجور» است، سراسر زندگی انسان میدان مبارزه‌ی این دو نیروی درونی است. هر کدام انسان را به سویی می‌کشاند، با 180 درجه اختلاف در مسیر؛ امّا موفقیّت میدان‌های امتحان تقویّت تقوا، و تضعیف و مهار کردن فجور است.
 
[الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ] ملک/2
 
«همان کسی که مرگ و زندگی را پدید آورده است، تا شما را بیازماید، کدامتان کارتان بهتر و نیکوتر خواهد بود.»
 
5ـ رابطه‌ انسان با آخرت و مسؤولیت او در مقابل عملکردش: مسؤولیت انسان در مقابل عملکرد و پاسخگوئی او در مقابل رفتار و گفتارش، گامی دیگر در راستای تکامل تربیت اسلامی است. امری مسلّم است، هر اندازه انسان احساس کند که عملکرد او مورد بازرسی و ارزیابی بیشتر قرار می‌گیرد، به همان اندازه در انجام آن دقّت‌ نظر بیشتری به خرج می‌دهد. سیستم بازرسی در دنیای امروزی، گویای این واقعیّت است. حال هر گاه ایمان به آخرت در قلب انسان به صورت یک باور عمیق درونی جایگیر شود، به همان نسبت انسان نسبت به عملکردش دقیق‌تر و ملتزم‌تر می‌گردد. محوری‌بودن قیامت به عنوان دوّمین اصل، از اصول عقیده، و قسمت اعظم قرآن که روی این موضوع بحث می‌کند، و تصویرها و صحنه‌های متنوع آن برای مؤثّر بودن این اصل مهمّ است. موضع گیری درست در مقابل محورهای دوّم، سوّم و چهارم، در گرو محور اوّل و پنجم می‌باشد.
 
[فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ (7) وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ] زلزال/8ـ7
 
«پس هر کس به اندازه‌ی ذرّه‌ی غباری کار نیکو کرده باشد، آن را خواهد دید، (و پاداشش را خواهد گرفت) و هر کسی به اندازه‌ی ذرّه‌ی غباری کار بد کرده باشد، آن را خواهد دید و سزایش را خواهد چشید.»
 
حال، با بررسی آثار صاحب‌نظران تربیتی در حوزه‌ی تربیّت اسلامی کسانی چون: دکتر ناصح علوان، صاحب پژوهشی غنی در مسائل تربیت اسلامی د ر2 جلد، استاد عبدالرحمان العکّ، دکتر خسرو باقری، محمد قطب، به این نتیجه می‌رسیم که آنان با الهام از آیات قرآن و احادیث نبوی، افق روشنی را پیش پای والدین و مربیان گذاشته‌اند. پژوهش اساتید فوق در سه محور اساسی «عقیده»، «عبادت» و «اخلاق» مشترک هستند. اگر چه هر کدام از اساتید تربیتی از زاویه‌هایی مقوله‌ی تربیت را مورد کاوش و بررسی قرار داده‌اند، و خُرد و کلان مسائل تربیتی را مستند به آیات و احادیث نموده و به تصویر کشیده‌اند، ولی این پژوهش، از چند نظر با آثار صاحب‌نظران فرق دارد:
 
1ـ دیدگاه آنان، در جمع بندی آیات و احادیث، محورهای سه‌گانه‌ی عقیده، عبادت و اخلاق را تکمیل نموده و اردوگاهی برای تربیت قرار داده‌اند، در صورتیکه این قلم با الهام از محور بندی و پله‌های تربیتی در سوره‌ی لقمان یکی پس از دیگری، بنای پنج گانه‌ی تربیت را به تصویر کشیده‌ است. و آیات تربیتی قرآنی در سایر سوره‌ها را مکمّل‌وزینت‌بخش‌کاخ‌پنج‌گانه‌ی تربیت قرار داده‌‌است.
 
2ـ در کار پژوهش تربیتی اساتید فوق‌الذکر، محوری به نام «مسئولیت‌پذیری» قابل طرح نیست، نگارنده با توجّه به آیات سوره‌ی لقمان، مراحل سه گانه‌ی تربیتی «توحید، معاد و عبادت»، را به بستری برای پرورش و مسئولیت‌پذیری انسان در جامعه می‌داند؛ چون سه محور مقدماتی، آثار و منافع آن، اگر در دنیا تجلّی نکند و فواید آن تنها به قیامت اختصاص داشته باشد، جامعه‌ی انسانی از آثار آن بهره‌ای نمی برد. در صورتی که فلسفه‌ی تربیت، انسان‌سازی، برای پرورش ‌و تربیت ‌شهروند مفید و مسئولیت‌پذیر، در دنیا می‌باشد.
 
3ـ دیدگاه صاحب‌نظران در مورد «عقیده»، سایر محورهای عقیده، یعنی: قیامت، ملائکه و پیامبران را در بر می‌گیرد. در صورتیکه به گمان نگارنده، تربیت اسلامی تنها با ورود به حوزه‌ی اسلام کافی نیست، بلکه شناخت خداوند زمانی مؤثر در تربیت است، که «توحیدی» ‌باشد، و عبادت همراه با عقیده‌ی توحیدی، سبب هدایت انسان در جهان و نجات او در آخرت است. چون سرآمد دعوت قرآن، بر اساس دعوت توحیدی و دوری از شرک استوار است. به همین خاطر، لقمان حکیم سرآغاز تربیت فرزندش را با دوری از شرک شروع، و عبادت را محور بعدی قرار می‌دهد. با دقّت و ظرافت در حسابرسی انسان‌ها و آنچه در دنیای امروز بشریت از آن می‌نالد به ویژه در میان مسلمانان، یکی عدم عقیده‌ی توحیدی، و دیگری عدم پایبندی به آخرت است، زیرا التزام و پایبندی به آخرت بازدارنده‌ی انسان از فساد و فحشا می‌باشد.
 
4ـ [لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ] بقره/177
 
«این که (به هنگام نماز) چهره‌هایتان را به جانب مشرِق و مغرب کنید، نیکی (تنها همین) نیست (و یا ذاتاً روکردن به خاور و باختر، نیکی بشمار نمی‌آید). بلکه نیکی (کردار) کسی است که به خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیغمبران ایمان آورده باشد، و مال (خود) را با وجود علاقه‌ای که بدان دارد (و یا به سبب دوست داشت خدا، و یا با طیب خاطر) به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و واماندگان در راه و گدایان دهد، و در راه آزادسازی بردگان صرف کند، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و (نیکی کردار کسانی است که) وفاکنندگان به پیمان خود بوده هنگامی که پیمان بندند، و (به ویژه کسانی نیکند و شایسته ستایشند که) در برابر فقر (و محرومیّتها) و بیماری (و زیان و ضررها) و به هنگام نبرد، شکیبایند (و استقامت می‌ورزند). اینان کسانی هستند که راست می‌گویند (در ادّعای ایمان راستین و پیجوئی اعمال نیک) و به راستی پرهیزکاران (از عذاب خدا با دوری گرفتن از معاصی و امتثال اوامر الهی) اینانند.‏»
 
با توجّه به آیه‌ی 177 سوره‌ی بقره، گام اوّل و بنیادی در تربیت، ایمان به خداوند ، و گام دوّم، ایمان به آخرت است. و بقیه‌ی اصول دین، ملائکه، کتاب‌های آسمانی و پیامبران برای اثبات و تحقّق بخشیدن به دو اصل اوّل و دوّم مطرح می‌شوند. با این وصف دو اصل توحید و معاد، بستری زیر بنایی، برای رو بنای عبادت، مسئولیت‌پذیری و اخلاق می‌شوند.
 
الف) عبادت، با توجّه به آیات قرآن که در خلال بحث در متن کتاب مورد استناد قرار خواهند گرفت، نوعی مسئولیت‌پذیری است که انسان بعد از ایمان به خداوند بر اساس حقّ و تکلیف، آن را انجام می‌دهد؛ زیرا مسئولیتی است که انسان مؤمن وفاداری خویش را به خداوند، به اثبات می‌رساند.
 
ب) مسؤولیت‌پذیری شاخه،‌ یا رشته‌ای از تعهّد انسان نسبت به انسان‌‌ها و جامعه است. چون انسان بر اساس باور قرآنی نقش محوری او، خلافت و پذیرش خلافت بزرگ‌ترین مسؤولیت او در زمین است .
 
[وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ] بقره/30
 
«زمانی (را یادآوری کن) که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی بیافرینم (تا به آبادانی زمین بپردازد و آن زیبانگاری و نوآوری را که برای زمین معیّن داشته‌ام به اتمام رساند و آن انسان است. فرشتگان دریافتند که انسان بنا به انگیزه‌های سرشتی زمینی‌اش فساد و تباهی برپا می‌دارد. پس برای دانستن نه اعتراض کردن از خدا پرسیدند که حکمت برتری دادن انسان بر ایشان برای امر جانشینی چیست و) گفتند: آیا در زمین کسی را به وجود می‌آوری که فساد می‌کند و تباهی راه می‌اندازد و خونها خواهد ریخت، و حال آن که ما (پیوسته) به حمد و ستایش و طاعت و عبادت تو مشغولیم‌ ؟ گفت: من حقائقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید.‏»
 
عبادت وسیله‌ای است، برای رسیدن به هدف، هر کدام از شعائر عبادی برای هدفی خاص و محوری خداوند آنها را واجب نموده است، که سرانجام همه‌ی آنها «اخلاق» است. هدف از نماز دوری از فحشاء و منکرات:
 
[اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ] عنکبوت/45
 
«مسلّماً نماز (انسان را) از گناهان بزرگ و از کارهای ناپسند (در نظر شرع) بازمی‌دارد...»
 
هدف از روزه کسب تقوا،
 
[یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ] بقره/183
 
«‏ای کسانی که ایمان آورده‌اید ! بر شما روزه واجب شده است، همان گونه که بر کسانی که پیش از شما بوده‌اند واجب بوده است، تا باشد که پرهیزگار شوید.‏»
 
هدف از زکات تزکیه‌ی درون،
 
[إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ توبه/60
 
«زکات مخصوص مستمندان، بیچارگان، گردآورندگان آن، کسانی که جلب محبّتشان (برای پذیرش اسلام و سودگرفتن از خدمت و یاریشان به اسلام چشم داشته) می‌شود، (آزادی) بندگان، (پرداخت بدهی) بدهکاران، (صرف) در راه (تقویت آئین) خدا، و واماندگان در راه (و مسافران درمانده و دورافتاده از مال و منال و خانه و کاشانه) می‌باشد. این یک فریضه مهمّ الهی است (که جهت مصلحت بندگان خدا مقرّر شده است) و خدا دانا (به مصالح آفریدگان) و حکیم (در وضع قوانین) است.‏»
 
هدف از حجّ، تربیت و دوری از فسق است.
 
[الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ] بقره/197
 
«‏حجّ در ماههای معیّنی انجام می‌پذیرد (که عبارتند از: شوّال و ذوالقعده و ذوالحجّه). پس کسی که (در این ماهها با احرام یا تلبیه یا سوق دادن حیوان قربانی و شروع مناسک دیگر حجّ)، حجّ را بر خویشتن واجب کرده باشد (و حجّ را آغاز نموده باشد، باید آداب آن را مراعات دارد و توجّه داشته باشد که) در حجّ آمیزش جنسی با زنان و گناه و جدالی نیست (و نباید مرتکب چنین اعمالی شود). و هر کار نیکی که می‌کنید خداوند از آن آگاه است. و توشه برگیرید (هم برای سفر حجّ و هم برای سرای دیگرتان و بدانید) که بهترین توشه پرهیزگاری است، و ای خردمندان ! از (خشم و کیفر) من بپرهیزید.‏»
 
بنابراین عبادت پایه‌ی اساسی است، برای رسیدن به پله‌ی اخلاق و کمال انسانی، مشروط بر اینکه معیارهای واقعی آنها رعایت شود. سپس پله‌های تربیتی و محورهای پی در پی، یکی زیر بنا برای دیگری خواهد بود.
 
5ـ اگر فلسفه‌ی تربیتی دکتر ماجد کیلانی را بر اساس نتایج محورهای اشاره شده، به عنوان اهداف کلی تربیتی مد نظر داشته باشیم، مراحل سوره‌ی لقمان را می‌توان استراتژی دراز مدت، برای رسیدن به اهداف مورد نظر قلمداد نمود. اگر چه پله‌های تربیتی در سوره ی لقمان به صورت کلی و کلان مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، سعی بر این شده دورنما و چشم‌اندازی باشد برای والدین و مربیان محترم؛ چون جزئیات مسائل تربیتی در کتاب‌های دیگر به وفور به رشته‌ی تحریر در آمده است، و مؤلّف نخواسته‌ است مطالب را به صورت تکرار بازنویسی کرده باشد؛ اگر چه از دیدگاه و نظرات صاحبنظران نهایت استفاده را نموده‌ است.
 
و آخر دعوانا أن الحمد لله ربّ العالمین.
 
سقز ـ 8/11/88
 
محمّد احمدیان
 
پانوشتها
----------------------------------------
[1]ـ دکتر علی قائمی، پرورش مذهبی و اخلاقی کودک، نشر امیری، ص 15
 
  • سوره لقمان